فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 33883


درباره من
علیرضا گل محمدی (Ebliis423 )    

سرگذشت ادولف هیتلر

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۷/۳۰ ساعت 18:35 بازدید کل: 201 بازدید امروز: 193
 
آدولف هیتلر (زاده ۲۰ آوریل، ۱۸۸۹ – درگذشته ۳۰ آوریل، ۱۹۴۵) رهبر حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۲۱ و به مدت ۱۲ سال صدراعظم و پیشوای آلمان در بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ (دوران حکومت حزب نازی) در آلمان بود.[۱]

هیتلر به عنوان یک کهنه‌سرباز نشان‌دار جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ به حزب نازی پیوست و در ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او پس از زندانی شدن به خاطر شرکت در کودتای نافرجام ۱۹۲۳، با ترویج ایده‌های ناسیونالیستی، ضد کمونیستی و یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور و پروپاگاندا، حامیانی در سطح کشور آلمان به دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید و بیدرنگ یک دیکتاتوری فاشیستی تک حزبی را بنیان نهاد.[۱]. مجموعه ارتشی- صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرت‌های برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف تصرف فضای حیاتی بیشتر دنبال نمود و یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم الحاق اتریش و تهاجم به چکسلواکی و لهستان در ۱۹۳۹ توسط او بود که در نتیجه بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. جنگی که بین دو قدرت محور و متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانی‌ها و تلفات بسیار بود.

اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای محور بیشتر مناطق اروپا، بخشهای بزرگی از آفریقا، شرق آسیا و اقیانوسیه را اشغال نمودند، نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از آنان پیشی گرفته و در سال ۱۹۴۵ آلمان را از هر سو احاطه نمودند. وی در همان سال و در هنگام فتح برلین، به ضرب گلوله خودکشی نمود. این جنگ در نهایت به کشته و زخمی‌شدن بسیاری منجر شد، از آن جمله می‌توان به کشتار دسته‌جمعی و سیستماتیک یهودیان که تعداد آن شش میلیون نفر تخمین زده می‌شود و همچنین میلیونها انسان دیگر توسط نازی‌ها و متحدان آنان اشاره کرد که به واقعه هولوکاست معروف گشته‌است

دوران کودکی

کودکی آدولف هیتلر

adolf hitler حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر۲۰ آوریل۱۸۸۹ در براونا-آم-این ، شهری کوچک در نزدیکی لینتز در ایالت اتریش شمالی، بین مرز اتریش و آلمان زاده شد. پدر او آلویس هیتلر ( ۱۸۳۷۱۹۰۳)، یک کارمند پائین رتبه گمرک بود.

مادر هیتلر، کلارا هیتلر (زاده پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند.

در کتابش نبرد من، که تا اندازه‌ای تبلیغاتی نوشته شده بود، آدولف لحنی مودبانه درباره پدرش دارد، به هر حال او اظهار می‌کرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آن‌ها شده بود. در ژانویه ۱۹۰۳ الویس درگذشت، و در دسامبر ۱۹۰۷ کلارا به دلیل ابتلا به سرطان سینه فوت نمود.

جوانی

از سال ۱۹۰۵ به بعد هیتلر در یک پرورشگاه بوهامایی زندگی می‌کرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت. او دو بار از موسسه هنرهای زیبای وین (۱۹۰۷-۱۹۰۸) به خاطر «عدم صلاحیت در نقاشی» مطرود شد. به او گفته شد که توانایی‌هایش بیشتر در زمینه معماری کاربرد دارد. وی درخاطراتش که نمایانگر مجذوبیتش به همین موضوع است می‌گوید:

«هدف من از این سفر بررسی گالری موزه کرت بود. اما کمی بعد از اینکه به تابلویی دقت می‌کردم متوجه می‌شدم چیز دیگریست که توجه مرا به سوی خود جلب می‌کند،و آن خود موزه بود. از صبح تا نیمه شب، توجهم از موضوعی به موضوع دیگر عوض می‌شد اما این ساختمان موزه بود که بیشترین توجه من روی آن متمرکز شده بود.» (نبرد من، بخش ۲، بند سوم)

بنا به سفارش رئیس آموزشگاه، وی متقاعد شد که مسیر تحصیلیش را تغییر دهد. ولی وی تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود:

«بالاخره بعد از مدتی تلاش یک مهندس شدم، بقیه راه مشکلی که در مدرسه ریشویل از دست داده بودم در اثر کوشش‌ها و تمرین‌های ده ساله تا اندازه‌ای جبران شد ... و هنگامی که بعد از مرگ مادرم دو مرتبه به وین آمدم این بار اقامت من چندین سال طول کشید حالت آرامش و تصمیم جدی در خود احساس کردم و کم کم غرور اولیه‌ام بیدار شد و جدا مصمم شدم که خود را به جایی برسانم.» (نبرد من، فصل ۲ بند ۸)

در ۲۱ دسامبر۱۹۰۷ مادرش با یک مرگ دردناک بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. هیتلر از طریق دادگاهی در لینز تمامی سهمش از ارث پدری خود را به خواهرش پائولا (Paula) واگذار کرد؛ آدولف در ۲۱ سالگی وارث ثروت یکی از عمه(خاله)‌هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین مشغول کار شد. او از روی کارت پستالها طرح می‌کشید و به کاسب‌ها و توریست‌ها می‌فروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد.

بعد از دومین بار اخراج از موسسه هنرهای زیبا هیتلر دچار فقر مالی شدیدی شد. در ۱۹۰۹ وی به دنبال سرپناهی می‌گشت و در ۱۹۱۰ در خانه‌ای که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود سکنی گزید.

مخالفت با یهود ریشه‌ای عمیق در فرهنگ کاتولیک‌های اتریش داشت. وین دارای یک جامعه بزرگ یهودی، شامل بسیاری از یهودی‌های ارتدکساروپای شرقی بود. زمانی که هیتلر در وین زندگی می کرد به دقت اوضاع سیاسی و رفتار احزاب مختلف را زیر نظر می گرفت و رفتارهای احزاب را بررسی می کرد.وی پس از بررسی احزاب اتریش به این نتیجه رسید که تنها حزبی می تواند به قدرت کامل دست یابد که بتواند تظاهرات عظیم خیابانی به نفع خود سازماندهی کند و احساسات و هیجانات مردم را در اختیار بگیرد و همچنین پشتیبانی دست کم یکی از سه نیروی اصلی کشور یعنی ارتش،کلیسا و یا شخص اول مملکت (رییس جمهور اتریش) را با خود داشته باشد.هیتلر این تجربیات را در راه به قدرت رساندن حزب نازی به خوبی به کار گرفت.وی در کتاب خود به نام نبرد من می نویسد که استدلالهای منطقی و جملات ادیبانه نیستند که تاریخ را می سازند بلکه خطابه های تحریک کننده هیجانات مردم هستند که مسیر تاریخ را تعیین می کنند.

[۳]

در سال ۱۹۱۳، هیتلر اتریش - مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد. در اوت ۱۹۱۴امپراتوری آلمانجنگ جهانی اول را آغاز کرد و هیتلر برای لشکر باواریَن داوطلب شد. او یک سرباز وظیفه فعال بود که به عنوان پیغام آور در فرانسه و بلژیک در معرض دید آتش دشمن خدمت کرد. اگر چه خدمت هیتلر قابل تقدیر بود ولی به خاطر این که تابعت آلمانی او مفقود شده بود هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. او دوبار برای شجاعت در جنگ نشان صلیب آهنی، درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۵، و صلیب آهنی، درجه یک (به ندرت به سرجوخه‌ها اعطا می‌شود)، در اوت ۱۹۱۸ را دریافت کرد.

در مدت جنگ هیتلر یک آلمانی میهن پرست افراطی شد، هرچند او تا سال ۱۹۳۲ تابعیت آلمانی نداشت. وقتی که مردم اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش آلمان داشتند، آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ تسلیم شد. هیتلر با شنیدن خبر تسلیم شدن آلمان دچار شوک شدیدی شد. او در آن زمان به خاطر حمله گازهای سمّی در بیمارستان صحرایی بود و به طور موقت دچار نابینایی شده بود. مانند بسیاری از میهن پرستان، او سیاست مداران غیرنظامی و یهودیان و کمونیست هارا در تسلیم شدن آلمان مقصر می‌دانست.

پس از جنگ هیتلر در ارتش ماندگار شد، و وظیفه سرکوبی شورش سوسیالیست‌ها را به خصوص در مونیخ، به عهده گرفت، چون او در سال ۱۹۱۹به آنجا بازگشته بود.

در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز شد و وی به عنوان مأمور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه با برخی رهبران افراطی نظامی چون ژنرال لودندروف، گروه کوچک خود را تأسیس کرد؛ همان گروهی که سپس به حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (حزب نازی) بدل شد.

 
هیتلر و ژنرال لودندورف

در نوامبر ۱۹۲۳ ژنرال لودندروف و هیتلر کودتای نافرجامی را ترتیب دادند که به کودتای مونیخ معروف است. (این کودتا را با نام کودتای آبجوفروشی نیز می‌شناسند.)این کودتا با مقاومت پلیس در هم شکسته شد و هیتلر نیز دستگیر و حزب نازی منحل اعلام شد.هیتلر با استفاده از فرصت پیش آمده در دادگاه (حضور خبرنگاران داخلی و خارجی) توانست به شهرت خود بیفزاید.وی در دادگاه به 5 سال حبس محکوم شد اما پس از 6 ماه با قید قول شرف برای ترک اقدامات خصمانه علیه جمهوری و نیز با ممنوعیت سخنرانی آزاد شد.پس از مدتی مقامات باواریا اینطور تشخیص دادند که وی رویه خود را تغییر داده و پس از درخواست وی ممنوعیت سخنرانی وی لغو شد و فعالیت روزنامه حزب نیز از سر گرفته شد.در سالهای بعد هیتلر حزب نازی را برای در درست گرفتن قدرت سازماندهی کرد و حتی دولت سایه نیز تشکیل داد تا حزب بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت قادر باشد کشور را با قدرت اداره کند. [۳]

نتیجه جنگ جهانی اول برای آلمان شکستی فاجعه بار بود. کشورهای پیروزمند در «عهدنامه ورسای» شرایطی بس خفت بار را به این کشور تحمیل کردند. هیتلر مانند بسیاری از هم نسلان خود، تسلیم آلمان را رد می‌کرد، شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیست‌ها می‌دانست و خواهان جبران آن بود. هیتلر پس از جنگ در سی سالگی به فعالیت تشکیلاتی روی آورد و در سال ۱۹۱۹ به جریان فاشیستی حزب کارگری آلمان پیوست. در جریان فعالیت‌های تبلیغاتی استعداد بی نظیر خود را در ایراد سخنرانی‌های پرهیجان و تحریک آمیز نشان داد. او شعارهای ساده و تکراری را با لحنی تند و آتشین بیان می‌کرد و نفرت و کینه توزی را به جان هواداران می‌دمید.

 
مونیخ در هنگام کودتای آبجوفروشی

هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب «نبرد من» تشریح کرده‌است. به عقیده او نژادهای پست مانند گیاهان هرز هستند، که باعث خراب شدن گیاهان سالم می‌شوند، همچنین از یهودیان آن زمان به عنوان کسانی که دزدی، ثروت اندوزی، آلودگی و ... را رواج می‌دادند یاد می‌کند، افراد برتر حق دارند که برای رسیدن به جهانی آبادتر تمام اقوام و ملت‌های «پست و غیر اصیل» را به خدمت گیرند. ناسیونال سوسیالیسم بیان ایدئولوژیک ساده و در عین حال کاملی برای یک نظام تام گرا (توتالیتر) است، که سلطه مطلق و انحصاری شالوده آن است، با شعارهایی از قبیل: ملت واحد، رهبر واحد، ایدئولوژی واحد، حزب واحد. حزب نازی از سال ۱۹۲۵ سیاست تازه‌ای در پیش گرفت . هیتلر در نطق‌های آتشین خود وعده می‌داد که با تشکیل رایش سوم مردم آلمان به پیشرفت و بهروزی کامل دست خواهند یافت و تمام مشکلات جامعه حل خواهد شد. با شکست «رایش دوم» در جنگ جهانی اول، در آلمان «جمهوری وایمار» تشکیل شده بود، که در بحران غرقه بود. در جامعه‌ای که لایه‌های گسترده مردم با بی کاری و فقر روبرو بودند، سخنان هیتلر جذابیت داشت.

مسیر قدرت

در انتخابات سال ۱۹۳۲ حزب نازی ۳۰ درصد آرا را کسب کرد و نشان داد که به مهم‌ترین نیروی کشور تبدیل شده‌است. در حالی که نیروهای مترقی و چپ نسبت به خطر قدرت گیری هیتلر هشدار می‌دادند.

 

 
هیتلر و ژنرال هیندنبورگ

در سال ۱۹۳۳ بحران سیاسی عمیقی آلمان را فرا گرفته بود. حاکمیت راست گرای کشور بر آن شد که با استفاده از هیتلر به بن بست سیاسی خاتمه دهد و قدرت روزافزون نیروهای چپ را مهار کند. هیتلر در سال 1932 تصمیم گرفت در انتخابات ریاست جمهوری آلمان شرکت کند.رقیب اصلی و قدرتمند وی ژنرال هیندنبورگ بود که مورد احترام اکثر احزاب و مردم آلمان بود. در دور نخست هیتلر نزدیک به یک سوم آرا را از آن خود کرد و هیندنبورگ نیمی از آرا را بدست آورد. در دور دوم علی رغم تبلیغات وسیع حزب نازی،هیتلر با بدست آوردن 37 در صد آرا باز هم شکست خورد و هیندنبورگ به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.در آن سال به دلیل آشفتگی وضعیت احزاب و ناتوانی احزاب در بدست آوردن اکثریت در مجلس،هیندنبورگ به اجبار هیتلر را به عنوان صدر اعظم تعیین کرد.نکته قابل توجه اینکه تا واپسین انتخابات آزادی که در آلمان برگزار شد آرای نازی ها هیچگاه بیش از 37 درصد نشد(در آخرین انتخابات آلمان پیش از جنگ جهانی که در دوره نخست وزیری هیتلر صورت گرفت نیز با وجود سرکوب شدید کمونیستها و دیگر مخالفین و نیز استفاده از امکانات دولتی باز هم حزب نازی تنها 44 درصد آرا را بدست آورد )و حزب نازی تنها با تبلیغات و اعمال زور توانست از وضعیت آشفته و عدم اتحاد رقبای سیاسی استفاده کرده و همه ی آنها را در هم شکند.

هیتلر به دلیل مخالفت شدید با اتحادیه های کارگری و مارکسیستها مورد توجه و حمایت صاحبین صنایع بزرگ آلمان(مانند تیسن صاحب شرکت فولاد تیسن) قرار گرفت و سیل کمکهای نقدی به صندوق حزب و نیز حساب شخصی هیتلر سرازیر شد.فهرست افرادی که به هیتلر کمک می کردند تا زمان برگزاری دادگاههای نوربنبرگ مخفی باقی ماند.با وجود نقش عمده این کمکهای اقتصادی، هیتلر پس از رسیدن به قدرت خود را وامدار هیچکس نمی دانست و در موقع لزوم آماده قربانی کردن هر شخص یا گروهی به نفع خود بود.در انتخابات ریاست جمهوری نازی ها از همه تکنولوژی های در دسترس برای تبلیغات استفاده می کردند

رژیم نازی

هیتلر با رشته‌ای از عملیات خشن (مانند به آتش کشیدن رایش تاگ، پارلمان آلمان) به درهم شکستن مقاومت نیروهای دگراندیش، سرکوب مخالفان و تحکیم قدرت حزب نازی دست زد. به دلیل نداشتن اکثریت قاطع در پارلمان (نازی ها ۴۴ درصد آرای انتخابات پارلمان را بدست آورده بودند) هیتلر پس از بدست آوردن پست نخست وزیری همچنان قادر نبود به عنوان قدرت مطلق حکومت کند به همین دلیل با طرح یک دسیسه کمونیستها را از صحنه سیاسی آلمان خارج کرد.دستگاه تبلیغاتی حزب نازی در ابتدا سعی کرد کمونیستها را اغتشاشگر معرفی کند و وانمود کند که آنها در پی انقلاب کومونیستی هستند.به دلیل عدم تاثیر تبلیغات بر مردم، گروههای حمله نازی ها شروع به درگیری با کمونیستها ، دستگیری رهبران و تخریب مراکز فعالیت آنها نمودند تا کمونیستها را تحریک به انجام عمل متقابل نمایند.با این همه اکثر مردم تبلیغات حزب نازی را باور نمی کردند.حزب نازی در مرحله آخر برای بدست آوردن بهانه لازم برای سرکوب کامل کمونیستها اقدام به آتش زدن ساختمان پارلمان آلمان (رایشتاگ) نمود و این کار را به کمونیستها منصوب کرد. پس از این اقدام کمونیستها با تبلیغات شدید سرکوب شدند. [۴]

حزب نازی برای سرکوب مخالفان سیاسی و عقیدتی و بر هم زدن تجمعات سیاسی احزاب دیگر دارای یک شاخه به نام گروه حمله (اس آ) بود.در راس این گروه ارنست روهم (نزدیک ترین دوست هیتلر در حزب)قرار داشت.در سال ۱۹۳۴ هیتلر برای جلب حمایت ارتش ،این گروه را منحل کرد و روسای آن از جمله ارنست روهم را به جوخه اعدام سپرد.دلیل نارضایتی ارتش از نیروی اس آ این بود که روهم قصد داشت اس آ را جانشین ارتش نماید.پس از اعدام روسای اس آ ، نیروی اس اس که تحت رهبری هیتلر قرار داشت و زیر مجموعه اس آ محسوب می شد به عنوان نیروی مستقل به فعالیت ادامه داد.وظایف پیشین نیروی اس آ به اس اس محول شد و کشتار و تبعید یهودیان جز وظایف اصلی این گروه گردید

تجدید تسلیحات و اتحاد دوباره

 
آدولف هیتلر با بنیتو موسولینی

بدست آوردن موفقیتهای جالب توجه در سیاست خارجی از طریق در پیش گرفتن سیاست تهاجمی ، یکی از مهمترین علایق هیتلر بود.وی در ابتدای به قدرت رسیدن، مهمترین هدف خود را پس از تثبیت قدرت حزب نازی در دولت آلمان، خنثی کردن محدودیتهای پیمان صلح ورسای می دانست.این پیمان آلمان را ملزم به محدود کردن نیروی نظامی و تسلیحات می کرد.هیتلر برای شروع تسلیح آلمان بدون درگیر شدن در جنگی جدید (ارتش آلمان در ان سالها به هیچ وجه امکان مقاومت در برابر نیروهای فرانسه و بریتانیا را نداشت) چند روش را به صورت همزمان به کار گرفت.وی برای تسکین نگرانی شدید اعلام کرد آلمان به دنبال تسلیح مجدد نیست و دولت وی خواستار خلع سلاح جهانی است و در صورت خلع سلاح همسایگان آلمان وی نیز حاضر است سلاحهای تهاجمی کشورش را از میان ببرد.در مرحله بعدی برای تضعیف وضعیت جامعه ملل و کنفرانس خلع سلاح (مهمترین سازمانهای بین المللی وقت) و نیز برای جدا کردن متحدین از یکدیگر کشورهای همسایه را دعوت به مذاکرات دو جانبه (خارج از چهار چوب جامعه ملل) برای حل اختلافات می کرد.نخستین موفقیت وی در این زمینه توافق دو جانبه با لهستان بدون دخالت فرانسه بود که در نهایت موجب سستی فرانسه در حمایت نظامی از لهستان شد. [۶]

در مارس سال ۱۹۳۵ هیتلر با اعلام سربازگیری مجدد در ارتش قرارداد ورسای را زیر پا گذاشت. او مصمم به ساخت نیروی نظامی جدید، متشکل از نیروی دریایی و نیروی هوایی بود. نام نویسی بسیاری از مردان و زنان در ارتش جدید، برای حل مشکل بیکاری مناسب بود. ولی مشکلات اقتصادی آلمان بسیار جدی بودند.

در مارس سال ۱۹۳۶ او بار دیگر، با اشغال دوباره مناطق غیر نظامی راین لند به مفاد قرارداد ورسای تجاوز کرد. او جسورتر شد، چون بریتانیا و فرانسه هیچ کاری برای توقفش انجام ندادند. در ژوئیه سال ۱۹۳۶جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد در آن زمان ارتش اسپانیا تحت فرماندهی ژنرال فرانسیسکو فرانکو بود. شورشیان مخالف دولت خواستار حکومتی فاشیستی در اسپانیا بودند. هیتلر یگان‌هایی از ارتش را برای کمک به شورشیان فرستاد. نیروهای مستقر در اسپانیا سلاح‌های جدید ارتش آلمان و شیوه‌های جنگی خود را آزمایش نمودند، که از آن جمله می‌توان به بمباران شهرهایی همچون گورنیکا و نابودی آن توسط نیروی هوایی آلمان در آوریل سال ۱۹۳۷ اشاره کرد.

هیتلر در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۳۶ با رهبر فاشیست ایتالیابنیتو موسولینی پیمان اتحاد بست. این اتحاد بعدها توسط کشورهایی چون ژاپن، مجارستان، رومانی و بلغارستان گسترش یافت. مجموعه تمام این کشورها، با نام نیروهای محور شناخته می‌شدند. پس از آن در ۵ نوامبر، سال ۱۹۳۷، آدولف هیتلر با مقام رایش جلسه‌ای سری داشت که در آنجا طرح خود، یعنی بدست آوردن « فضای حیاتی » برای ملت آلمان را مطرح نمود. رژیم نازی در سال ۱۹۳۸ الحاق اتریش را به آلمان اعلام کرد. در اول سپتامبر ۱۹۳۹ با حمله برق آسای پیاده نظام مجهز آلمان (ورماخت) به لهستان، جنگ جهانی دوم آغاز گشت.

هولوکاست

کشتار سیستماتیک و با روش معین حدود شش میلیون نفر از مردان، زنان و کودکان یهودی و همینطور میلیونها انسان دیگر از جمله کمونیستها، همجنس‌گرایان، عقب ماندگان ذهنی، اسیران جنگیشوروی، بیماران روانی، به دست نازیها، هولوکاست نامیده می‌شود. پس از جنگ جهانی کتابها و آثار هنری بسیاری در حوزه‌های مختلف هنر به این موضوع پرداخته و امروزه هولوکاست به عنوان نمادی از شر مطلق شناخته می‌شود و با وجود گذشت زمان، علاقه به یادآوری این واقعه افزون گشته‌است و مراسم روزهای یادآوری و محکومیت آن هر

این مطلب توسط نویدصالحی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)