بازدید )
♥ ♥ عــاشـقـانــ♥ ــه ♥ ♥
نفهمیدم چرا نیازمندی های یک روزنامه آگهی مرا قبول نکرد....! آگهی درباره ی تو بود..... نوشته بودم : به تو نیاز دارم....... تــو را بــا تپــش هــای قلبــم ســرود...
شنبه 21 آبان 1390
به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.
به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشس...
میخواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود
عشق, تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالا ترین نقطه ی زمین شانه های پدر بود
بدترین دشمنانم, خواهر و برادران خودم بودند
تنها دردم, زانو های زخمی خودم بود
...