اوْغوزها كه نام خود را از قهرمان نامآورشان «اوْغوزخان» گرفته بودند، قبيلهي بزرگي از توركان بودند كه در قرن ششم ميلادي همهي قبيلههاي ساكن چين تا درياي سياه را كه امروزه سواحل جنوبي آن متعلّق به جمهوري تركيه است، به صورت امپراتوري واحدي درآوردند. اينان كه اسلاف توركان آزربايجان به شمار ميروند در كتابهاي تاريخي عرب «غُز» ناميده شدهاند.
بر اساس اسطورهها پسر اوْغوزخان به جهت هراسي كه از زمستان داشت سه فصل سال را به تدارك خورد وخوراك و آسايش زمستاني ميگذراند. امّا يكي از اين سالها زمستاني بسيار سخت پيش آمد چنان كه آذوقهي زمستانيش ته كشيد. به ناچار روز سيام از چلّهي بزرگ از زاغهي خود خارج شد تا چيزي براي خوردن بيابد امّا هر چه گشت هيچ نيافت. سر و پايش يخ بست و نوميد و پشيمان راه برگشت پيش گرفته بود كه به توله گرگي برخورد. توله گرگ به او گفت: «در اين برف بوران به كجا ميروي؟» پسر اوْغوزخان آن چه را كه پيش آمده بود باز گفت و از تنگناي زمستاني گلهها كرد. توله گرگ گفت: «قدري جلوتر، يك گلّه گوسفند، يك بغل سنبل، يك چرخ نخريسي و يك آسياب دستي در انتظار توست. آنها را به زاغهي خود ببر. با گوشت گوسفندان شكمت را سير كن، از پشمشان براي خود لباسي تهيّه كن. دانههاي گندم را نيز در آسياب دستي آرد كن و با آن ناني تهيّه نما تا به بهار برسي.» پسر اوْغوزخان چنان كه توله گرگ گفته بود نمود و سلامت و سرخوش به بهار رسيد و شروع سال را از همان روز محاسبه كرد و به آن اوْغوز بايرامي (عيد اوْغوزي) لقب داد.
در اسطورههاي فارس، نوروز به جم يا جمشيد (دوّمين پادشاه پيشدادي) نسبت داده شده. گويند نخستين روزي كه مجلس فراهم نمود تا به دادرسي بپردازد روز هرمزد بوده است. از آن پس آن روز را نوروز نام كردند و اين جشن از جمشيد يادگار ماند.