کمد و اتاقمان را بهم میریزیم و همه چیز را از اول مرتب سر جایش می گذاریم آن وقت فکر میکنیم آماده ایم برای تصمیم های بزرگ
وسط غمبادهای روزانه شروع میکنیم به شستن ظرف ها و بازی کردن با کف روی سینک ظرفشویی . تمام غم هایمان را همراه سرامیک های آشپزخانه می ساییم و قدرت تر می ساییم.جارو را محکم تر روی فرش می کشیم و فکر می کنیم تمام خورده های فکرمان از لوله جارو بالا می رود .دست به ساختن می زنیم شیرینی و کیک و غذاهای عجیب می پزیم و از خلق کردن هایمان حس بهتری می گیریم .می نشینیم برای مرتب کردن فکرهایمان رج به رج کامواها را همراه فکرها می بافیم.دکور خانه را عوض می کنیم و تنهایی با کشیدن مبل ها خودمان را از نفس می انداریم.
داشتم فکر می کردم چه خوب است به جز پیاده رفتن و سیگار کشیدن معمول مردها ما کارهای متنوع تری داریم برای مقابله با مشکلات...
چقدر خوب شد زن شدیم.