درباره من =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=
حرفی ندارم پس توهم چیزی نگو....... " پیام خصوصی ممنوع " =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ* لَا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَومٌ* لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرضِ* مَن ذَا الَّذِی یَشفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذنِهِ *یَعلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِم وَمَا خَلفَهُم* وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیءٍ مِّن عِلمِهِ* إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضَ* وَلَایؤُدُهُ حِفظُهُمَاوَهُوَ العَلِیُّ العَظِیمُ * =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= به هر مطلبی نظر نمیدم ... =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= در کشا قـــــــوس حوادث حکما را مثلی است در جهان هر عملی موجب عکس العملی است هر که شد صرف ستـــــــــــم پیشگی اندیشه او عاقـــبت بـــــــر کنــــد اندیشه او ریشـــــــه او روز مظلوم اگر شوم و اگــــــــــر مشئوم است روز ظالم به یقین تیره تر از مظـــــــلوم است ......... شعر زیبای آخوند ملا علی همدانی (ره) =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= الهی! زخواندن نماز شرم دارم و از نخواندنش شرم بیشتر! الهی! خوشا آنان که همواره در بساط قرب تو آرمیده اند!! الهی! تو لبیک نگویی من کجا الهی گویم!! الهی! شکرت که فهمیدم که نفهمیدم و رسیدم که نرسیدم!! الهی! از دردم خرسندم که درمانش تویی!! الهی! در ذات خودم متحیرم چه رسد در ذات تو! الهی ! اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار! الهی ! آن خواهم که هیچ نخواهم! =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= دست برداشته ام از توجه بی وقفه به حضور آدم ها...! پرهیز می کنم از ثبت وجودهایی که ماندگاری ندارند! برو بسلامت................ =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= گاهی چه اصـــــرار بــــیهوده ای ســـــت... اثــــبات دوســــــت داشـــتنمان به آدم ها ، مــــــعرفت های بی جایمان... مـــــهربانی کردن های الـــکیمان ... بها دادن های بــــــیش از حدمان ... تــــلاش های بی مورد برای حفظ رابـــطه هایمان ........! وقتی برای آدم های امروزی خوبی و بدی یکی اســت ......... =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= این روزها چقدر ساده تهمت می زنیم ، غیبت می کنیم ، سِّرِ کسی رو فاش می کنیم ، خیانت می کنیم... بعدش با دل خوش میریم مشهد؛ کربلا؛ مدینه؛ ههههههه التماس دعااااااااا ....... =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= عاقبت همه ی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت ...... ما که روی آن، دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم ........! =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= کافی است جای زخمت را بلد باشند ... بهترین نمک هارا را برای زخمت درست می کنند... همان هایی که از جان برایشان مایه گذاشتی........ =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= فَستَعذ بالله مِنَ الشَیطانِ الرَجیم..... =*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*= |
سایه-91
(
![]()
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
مجید رجایی(majed20 )
لطف کردید.
پرسید عشق؟ گفتم نوری که هرگز نمی میرد!
پرسید نور؟ گفتم عشق!
پرسید عشق؟ گفتم اشک!
پرسید اشک؟ گفتم عشق!
پرسید عشق؟ گفتم هاله ی دل تنگی!
پرسید هاله ی دلتنگی؟ گفتم عشق!
گریست!
پرسیدم عشق؟
گفت گریستن برای بودن هایی که باید باشند و نیستند و نبودن هایی که نباید باشند و هستند!
من گریستم ، او گریست،
کسی از دالان تنهایی چشم های منتظر غمزده مان فریاد زد
عشق، عشق، عشق!
غروب دریا: پرسیدم عشق؟ گفت گریستن برای بودن هایی که باید باشند و نیستند و نبودن هایی که نباید باشند و هستند! من گریستم ، او گریست، کسی از دالان تنهایی چشم های منتظر غمزده مان فریاد زد عشق، عشق، عشق!
عشق آمد و میدانم در خویش نمی مانم
در تابش جاویدش ، گم می شود ایمانم
از من خبری از«من»اینک زچه می پرسی
چون قطره ی بارانی حیران و پریشانم
در اشک نمیگنجم، در شعر نمی پایم
پر شور تر از اینم ،شفاف تر از آنم
هم وزن شکوفایی ،بر شاخه ی شیدایی
دیوانگی دل را بر گوش که بر خوانم؟
این پنجرهء عادت ،آبی شو از این فرصت
تا مژدهء سرخش را در شهر بگردانم
عشق آمد و میدانم در سینه نمی ماند
پرواز خیال است او بر پهنهء حرمانم
چون حادثهء رویا ، مهتابی و بی پروا
زیباست عبور او از گوشهء کتمانم
عشق آمد و می دانم وقتی که گذشت از من
از شعر شوم جاری در خاطره می مانم
ویدا فرهودی
اینجا که مردمانش که دنیایندساده دل می شکنند
ساده به چشمان بی گناه اشک هدیه می کنند و
اسوده به زندانی کردن لبخند و شادی دست می زنند
اینجا که دنیایی بودن وبی خدا بودن خوشی دل مردمانش شده و این درد بی درمان را ازادی می نامند
اما ما ....
ما همه عاشقان این دیار
رفتن را مقصد وانتهای این دنیا می دانیم
زیرا اگر بمانیم دیگرعاشق نیستیم
ما اسوده دل نباختیم و عشق نورزیدیم که اسوده با یک ننگ برای همیشه از ذهن تخت سنگ های یادگار عاشقی پاک شویم
ما امدیم که در صور بدممیم و بگوییم عشق جرم نیست
امدیم که بگوییم خدایی که در میان قلب های همه پنهان است هم عاشق است
امدیم تا بگوییم زندگی یعنی دنیا بی غصه دنیای بی درد و دنیای....
ما امدیم تا بگوییم عاشقیم و تا به انتها
حتی اگر بمیریم عاشق می مانیم
فقط همین.
غروب دریا: ما امدیم که در صور بدممیم و بگوییم عشق جرم نیست امدیم که بگوییم خدایی که در میان قلب های همه پنهان است هم عاشق است امدیم تا بگوییم زندگی یعنی دنیا بی غصه دنیای بی درد و دنیای.... ما امدیم تا بگوییم عاشقیم و تا به انتها حتی اگر بمیریم عاشق می مانیم فقط همین.
باغ گل را پشت مشتی خار پنهان کرده ای
ای لبانت کار دست نازنینان بهشت
راز بگشا،از چه رو رخسار پنهان کرده ای؟
آسمان تار است،می گویند امشب ماه را
پشت آن پیراهن گلدار پنهان کرده ای
صد غزل از من بگیر و یک نظر بر من ببخش
آن چه را در لحظه ی دیدار پنهان کرده ای
آن لب تب دار را یک بار بوسیدن شفاست
وای از این دارو که از بیمار پنهان کرده ای.
روزگار ای روزگار آن روزی نایاب را
در کدامین حجره ی بازار پنهان کرده ای؟
ناصر حامدی
غروب دریا:
اشکمو در آورد
قربونت برم
***salmani***: سایه مطلبت حرف نداره ابجی گلم.. اشکمو در آورد