|
سایه-91
(Emotional-girl )
آلبوم:
حدیث بندگی ...
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
166 بازدید امروز: 164
توضیحات:
باز امشب منادی کوفه ، از امامی غریب می خواند گوشه ی خانه دختری تنها ، دارد امن یجیب می خواند مثل اینکه دوباره مثل قدیم ، چشم از خون دل تری دارد این پرستار نازنین گویا ، باز بیمار بستری دارد چادر پُر غبار مادر را ، سرسجاده برسرش کرده بین سر درد امشب بابا ، یاد سر درد مادرش کرده آه در آه ، چشمه در چشمه،متعجب زبان گرفته ! پدر خار درچشم ، اُستخوان به گلو ، درگلوم اُستخوان گرفته پدر آه بابا به چهره ات اصلاً ، زخم ودرد و وَرم نمی آید چه کنم من شکاف زخم سرت ، هرچه کردم به هم نمی آید باز سر درد داری وحالا ، علت درد پیکرم شده ای ماه «اابرو شکسته» باباجان ، چه قَدَر شکل مادرم شده ای سرخ شد باز از سر این زخم ، جامه تازه تنت بابا مو به مو هم به مادرم رفته ، نحوه راه رفتنت بابا پاشو از جا کرامت کوفه ، آنکه خرما به دوش می بردی زود در شهر کوفه می پیچد ، که شما بازهم زمین خوردی دیشب از داغ تا سحر بابا ، خواب دیدم وَ گریه ها کردم اَز همان بُغچه ای که مادر داد ، کَفنی باز دست و پا کردم کاملاً در نگاه تو دیدم ، مثل اینکه مسافری این بار گر شما می روی برو اما ، بهر ما فکر معجری بردار کودکانی که نانشان دادی ، روزگاری بزرگ می گردند می نویسند نامه اما بعد ،ب ی وفا مثل گرگ می گردند یا زمین دار گشته و آن روز ، همه افراد خیزران کارند یا که آهنگری شده آن جا ، تیرهای سه شعبه می آرند وای از مردمان بی احساس ، دردهای بدون اندازه وای از آن سوارکاران و ، نعل اسبی که می شود تازه وای از دست های نامَحرم ، آتش ودود وچادر و دامان وای اَز کوچه ی یهودی ها ، سنگ باران قاری قرآن ....... علی زمانیان
درج شده در تاریخ ۹۵/۰۴/۰۷ ساعت 03:09
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |