فراموش کردم
رتبه کلی: 2683


درباره من
FARAMARZ-A7 (FARAMARZ-A70 )    

Nakhoni az dastet rafteeeee

درج شده در تاریخ ۹۳/۱۰/۰۹ ساعت 01:23 بازدید کل: 151 بازدید امروز: 151
 


بخون خیلی قشنگه
یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تحویه ای حرم اقا امام رضا که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد چشمش خورد به پنجره فولاد اقا رو کرد به مترجمش چرا انقدر اینجا شلوغ و این دستمالها چی که مردم به اون میبندن گفت ما شیعهای ایران هر مشکلی داریم میام اینجا و این دستمالا رو میبندن تا مشکلشون زودتر حل بشه که دیدن مهندس کرواتشو ازگردنش در اورد و بست به پنجره فولاد اقا که چند قدمی از کنار پنجره دور نشده بودیم که تلفنش زنگ خورد م...ترجم میگه دیدم مهندس حالش دگرگون شد نمی تونست حرف بزنه بعدازین که حالش بهتر شد گفتم اتفاقی افتاده دستاش میلرزید گفت خانمم بود ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه کجای بهش گفتم چرا گفت یه شخصی اومده بود جلوی در گفت من رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون ببینم برای چند لحضه اومد اتاق بچه یه نگاهی بهش کرد یه دستی رو سرش کشیدو گفت به اقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت بعد ازین که برگشم اتاق بچه دیدم ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره این اقا کی بود فرستادی وقتی رفتم جلوی در رفته بود

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۱۰/۰۹ - ۰۱:۲۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)