یک روز برادرم از مدرسه آمد و با دیدن مامان یکدفعه گریه کرد. مامان او را نوازش کرد و علت گریهاش را پرسید. برادرم دفتر نقاشی را نشانش داد. مامان با دیدن دفتر بغضی کرد و سعی کرد جلوی گریهاش را بگیرد. مامان دفتر را گذاشت زمین و برادرم را درآغوش گرفت و بوسید. به او گفت: فردا میرود مدرسه و با معلم ن...

گریه نکن که اشکهایت حال و هوای مرا نیز بارانی می کند ، گریه نکن که چشمهای من نیز به گریه خواهند افتاد آرام باش عزیزم ، دوای درد تو گریه نیست! بیا و درد دلت را به من بگو تا آرام بگیری ، با گریه خودت را آرام نکن...! با تنهایی باش اما اشک نریز ، درد دلت را به تنهایی بگو زمانی که ...

آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم..... جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت :ببخشیدآقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت...

جواد پدر نداشت تو چهار سالگی پدرشو از دست داده بود برای همین بیشتر درکش میکرد.جواد مدام این جمله رو تکرار میکرد که نگران نباش تو خوب میشی.سروین میگفت نه دیگه کار از کار گذشته بیماری من دیگه رفتنی هستم. جواد به سروین در حالی که تو چشاش اشک جمع شده بود میگه اصلا نگران نباش برو پیش امام رضا ببین...

با خونواده ها صحبت می کنه با دختره صحبت می کنه رضایتشون می گیره بدون اینکه به تهرانیه چیزی بگه دست دخترو می زاره تو دست پسره و می فرستتش تهران بعد از یک سال ممد گوشه گیر شده معتاد شده مادرش بهش می گه زنتو دادی رفت برو ببین رفیقت بهت کار می ده می ره تهران دنبال خونه رفیقش می بینه یه ساخت...

ماه گفت: چه طوری ؟ تو که نمی بینی . نابینا گفت: چون نمی بینمت دوستت دارم . ماه گفت: چرا ؟ نابینا گفت: اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم... ...

عشق؟؟؟؟ عشق یعنی چی؟ می گفت عا شقم ، دوستش دارم و بدون او هیچم و برای او زنده هستم... او رفت و تنها ماند .... زندگی کرد و معشوق را فراموش کرد... از او پرسیدم از عشق چه می دانی ؟ برایم از عشق بگو.... گفت:عشق اتفاق است باید بشینی تا بیفتد!!! گفت:عشق آسو دگیست ,خیال است...خیال...

سلامتی اعدامی که جرم رفیقشو گردن گرفت بالی چوبه دار ازش پرسیدن حرف آخرت چیه گفت به رفیقم بگین از این بیشتر از دستم بر نیومد ....به سلامتی رفیقم حامد... ...

سر خاک من..اونی که بیشتر اذیتم میکنه بیشتر گریه میکنه اونی که چشم دیدن منو نداشت بالخره میاد دیدن جسدم اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو میگیره اونی که حتی سلام نمیکرد میاد برا خدافظی ...عجب روزیه اون روز حیف که من نیستم افسوس................ ...

دلی که بردی ...نگاهی که دزدیدی ...احساسی که پژمردی ...دستانی که گرفتی ...صدایی که شب ها با آن آرام می گرفتی... نان نمکی که خوردی ...حتی نمکدانی که شکستی ...همه حلالت باشد... "جز لرز دلم در اولین بوسه "حرامت باشد لحظه ای که مرا به گناه عادت دادی رفتی ...

نوشت: سلام نفسم در حالی که به من تازه شب بخیر گفته بود.... چه اشتباه تلخی ...

خیلی تند رفت کودکیم با ان دوچرخه قراضه اش کاش همیشه پنچر میماند............. ...