امشب که نبودی همه جا زلزله بود
دستم پر از پینه و از آبله بود
گفتم نکند خیال من تب دارد
گفتی همه هذیان و تب فاصله بود
***
من مست و غزلخوان پریشان شبم
عمریست که درمانده و نالان شبم
تنهایی و تلخی همه شب مال منست
خوش آمده ای به تلخ دامان شبم
***
خواب من سخت پریشان شده امشب چه کنم
این دلم ناله ی طوفان شده امشب چه کنم
من کجا دست پر از مهرتو تا ماه کجا
دل من عاشق باران شده امشب چه کنم
بداهه