کـفشـهـایـم را پـنـهـان کـرده ام . . .
جـایـی نـمـیـروم . . .
نـکـنـد تــــــو بـیـایـی و مــــــن نـبـاشـم . . . !!
سرفصل غزلهای غریبم شده پاییز
مفتون تو یا مست تو یا بوی دلا ویز
لشکرکه کشیدی به نگاهم خبری بود
گفتی همه شب عشق منی!ساده و یکریز
آن شب به غزلهای ترم بوی خوشت ریخت
انگار دلم گم شده در باغ شباویز
وامانده ام اینجا که دلم مست صدایت
ازعشق به لب آرد و آن مهردل انگیز
دلتنگم و دیدارتو دورست فدایت
امشب که غمت قاتل جانم شده برخیز
اینجا خبری نیست مگر درد گرانم
این شانه شد ازسردی صد فاجعه لبریز
تندست هجوم ضربانم که بیایی
من مانده ام و چشم امیدم به تو پاییز
بداهه
۹۲/۱۰/۱۳ - 22:16