فراموش کردم
رتبه کلی: 25926


درباره من
مـــــــــــن ...
چـــــــــادرم ارثیه زهراست ..
یادگاری که سر زینب بود..
و.....
پدر و هردو برادر..
همه حساس به آن چادر خاکی بودند...
تا علی ضربت خورد..
گفت :زینب گل بابا ..
به فدای تو و این چـــادر تو..
نگذاری که بیافتد به زمین..
*******************
تا حسن شد جگرش پاره به جامی از زهر..
گفت :خواهر!!!!
به همان لحظه مادر که زمین خورد قسم..
چــــادر از دست نده
*****************
و گمانم که حسین..
وسط معرکه کرببلا..
یک نگاهش به سوی لشکر دشمن..
و نگاهی دگرش سمت همین چــــادر زینب بوده..
هر نگاهی که به خواهر می کرد..
چـــادرش را می دید..
فکر و ذکرش و خیالش..
همه می شد راحت..
********************
به گمانم وسط آن گودال...
نگران حرم و چــــادر زینب بوده...
همه خون ها به فدای تو و چـــــــــــادر تو..
زینبم تو حواست باشد..
*****************
اینک اما امروز !!
خواهرم ..
از همان روز نخست..
سنبل غیرت آن ها چــــادر مشکی تو بود..
این همه خون جگرها ..
این همه نیزه و سرها..
همه رفتند که تو...
بشوی چــــــادری و زهرایی...
وارث چــــادر زینب خون به دل مهدی زهرا نکنی ؟؟؟؟؟
فاطمه313 (FaTeMeH18 )    

چــــــــــــــــــــادرت

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۴/۲۶ ساعت 18:18 بازدید کل: 138 بازدید امروز: 138
 

پای درد و دل هر مادر شهید که
نشستیم،
دست هر مادر شهیدی رو که بوسیدیم،
اشک هر مادر شهیدی رو که شاهد
شدیم،
همشون فقط یک چیز ازمون می خواستند:
به دوستاتون بگید جگرگوشه ی من رفت تا کسی چادر از
سر دخترهای مردم نکشه

بهشون بگید نزارن شیطون وادارشون کنه خودشون با
دست خودشون ...

بهشون بگید دل ما خونه
شما
بگید!
حالا دیدی وقتی از شهدا می خوای، تو
هم مثل اونا مجاهد راه خدا بشی به دلت می ندازن که چادرت...



کسی به حرف
ما گوش نمی کنه!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۴/۲۶ - ۱۸:۱۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)