شكوهمندترين عشق دنيا
تو ﭙﺎكى
همانند قطره آب
در آغوش امواج.
□
تو زرگونترى از
تابش خورشيد
بر گونه هاى ﭙگاه.
□
تو فام گونترى از
قوس و قزح
كه جهد با تير نور از دل قطره آب.
□
تو گلگونترى از
گلبرگ گل سرخ
در نگه عشاق همراز.
□
ابروانت كمند آرش اند
تا تير عشق بياندازى
به قلب اين فرهاد.
□
چشمانت قبله گاه عشق اند كه از آنها
طراوت شبنم ﭙﺎكى
به ديدگان مؤمنين مهر و وفا ميتراود.
□
لبان سرخ و زيبايت مكتب عشق اند
با سبك متانت و كم گويى در بيان،
با زيبايى هرچه كمالتر در كلام.
□
حرفهايت به زيبايى دانه هاى آتشين انار ساوه
به شيرينى انگورهاى بيدانه قزوين و
به شهد خربوزه هاى لب ترك كن میانه اند.
□
آن لحن خنده هايت ،
آن فغان گريه هايت و
آن صداى دلنشينت
مرهم قلب و روانند.
قلبت اقيانوس عشق،
آگاهيت ايمان به مهر و وفا
و رفتارت مقاومت در سنگر
خواستن است.
□
تو زيباشناسى مقاومت هستى،
تو به خاطرم زمين و زمان را برهم كوبيده اى،
زخم زبانها شنيده اى، دردها كشيده اى و
كوهستانهاى سنگين سكوت رابر دوش نهاده اى.
□
تو ظرافت همبستگى هستى،
آنچه كه تار و ﭙود انسانيت ماست و
جوهر همه هستى.
□
تو افتخار عشق و وفا هستى
تا جان در بدن هردوى ماست
برايم تنها تو خدا هستى!