|
Galaxy-son
(GALAXY--SON )
آلبوم:
دوستانufo@_@
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
435 بازدید امروز: 433
توضیحات:
اول اینکه درمورد تصویر اخر توضیح میدم!
به طولانی بودنش نگاه نکن شبیه یک داستان برگرفته شده از پیام های مبادله تلگراممه!(امشب باید پست میشد ولی بعلت احتمال نبود نت الان پستش میکنم) خب اصلا سخته توضیح بعضی چیزا!اینکه آدما حرف دلشون به زبون (نوشته؛/ )بیارن خیلی سخته! قسمت اول: بیایم از یک مکالمه شروع کنیم که تو ذهنم مونده! +علی؟ -جانم؟ +صد دفعه بهت نگفتم ادایه منو در نیار؟:/ -چشم-_- +بهت صد بار گفتم که اینژوری نگوو خجالت میکشم بهم میگی چشم:-)) -چشم-_- +تو آدم نمیشی:/؟ -از یک فرشته چه انتظارا داری-_-خب حرفتو بگو!؟ +تو خجالت نمیکشی با یک بچه ی 15 ساله حرف میزنی؟ -نه منم صد بار بهت گفتم،تو از یک ادم بزرگ بیشتر میفهمی درک میکنی!من تورو بچه نمیدونم! +چطور؟:D -مگه یادت نیست حسن!!؟روزایه اول که باهم آشنا شدیم بهت گفتم برو ی تست DNAبده شاید تو من باشی:D +اوه عزیزم:x -درد،مرض از این لوس بازیا خوشم نمیاد:| .... قسمت دوم: +=حسنhttps://www.miyanali.com/Morteza2001 -=خودم یادم زمانی که دیدمش اسمش مرتضی بود:/باید بگم چون مرتضی پاشایی دوست داشت به پیجش نمیرفتم:/اه اصلا ی جوری چندش بود این بشر:Dشرمنده که رکم!:|بعد ی مدتی فهمیدم من یک بچم:/چون با نگاه اول درموردش قضاوت کردم:/مث خیلی از ماها!سعی ندارم اغراق کنم ولی اون فرق داشت نسبت به خیلی از ماها:D(چقدر ما داشت:/) همیشه بهم میگه خیلی چیزا بهش یادد دادم در حالیکه نمیفعمه خودشم خیلی چیزا بهم یاد داده مرسی حسن جان:Dاینم بدون تو و ی شخصی ک فقط حذف اکانت بلده جز ب یادمونی ترین دوستامید:x قسمت سوم:روابط عجیب سر صب ساعت 6:| یک سیکل تکراری بجز 5شنبه و جمعه ها(تعطیلی مدارس):/ ساعت5:50دقیقه صبح شنبه -اوه اوه امروز چه روزیس؟بله انگار شنبس،حسن تو مدرسه نداری-_- -حسن بهم بلتد بگو کجا میخای بری وقتی من زیر پتو ساعت 7 صبح میخوابم حسننن بلند بگو:D -اون میره به مدرسه با خوشحالی حسن جونمممم:-)) 10دقیقه یعد +خیلی عوضییی:/ +میخام برم قبرستون:/ -بسلامت:/میدونی من کجا میرم؟ +یذار فک کنم!جهنم؟بهشت:/؟ -ن زیر پتوی گرمو نرم درحالیکه تو میری مدرسه:D +فقط گمشو:| -چرا تو استفاده نمیکنی هم گرمه هم نرم: D +علی جان مزار مبارکتو گم کن گمشوووو-_- قسمت چهارم: تولدشه:/ 18 اسفند تولدشه! بهش گفتم حسن من یادم میره تولدتو بذار سیو کنم تو یادداشتا:D شده 16 ساله تقریبا سه سال از من کوچکتر! دیشب وقتی بهش گفتم برات سوپرایز دارم بهم گفت! +اصلا حس خوبی بهش ندارم؟ -بگو ب چی +دلم نمیخواد 16 ساله شم! -منم متنفرم از بزرگ شدن! +منم! برای اینکه بزرگا خوب باشن لازمه تو کوچیکی مثل تو خوب باشن که وقتی بزرگ شدن بشن بزرگای خوب !جمله ی ساده ایی ولی میدونم منظورمو میفهمی:x تولدت مبارک حسن!اینو نوشتم مثل عکسی ک بهت دادم الان (بچگیم)اگه نبودم برات بعنوان یاددگاری بمونه: )))) پ ن1:تولد عمادم هست:Dعماد میدونی چرا برات مطلب نزدم:D?چون خودت گلی نیازی ب مطلب نداری:-))از شوخی گذشته علایقتو نمیدونم ک چیه برات پست بذارم-_-منو ببخش ناامیدت کردم دوست فرانسوی من(هرچند میدونم از من بدت میومد و شایدم میاد:D )-_-امیدوارم خوب باشی خوب بمونی وب مراد دلت برسی -:x جز افراد حزب بادم نباشی همین:D پ ن2:عکس مربوط به یک نخل خرماست! علت:علی من تا بحال نخل خرما ندیدم میشه ی عکس برام بگیری(نقل قول از حسن) قرار بود یک سال پیش براش بگیرم قول یک هفته ایی بهش دادم ولی گوشیم اوفتاد تو حموم سوخت:|این عکس ب دوستم گفتم برات بگیره اونم برام فرستاد:D افکتش نکردم خواستم طبیعی بمونه! بازم میگم تولدت مبارک و.........:x ساعت5:38دقیقه صبح به افق ایران!الان شد 39-_-
درج شده در تاریخ ۹۵/۱۲/۱۷ ساعت 05:39
1
2
3
4
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|