تازه عادت کرده بودم که تو تنهایی بمونم یه عالم بغض ِ غریبو گوشه ی دلم بشونم تازه عادت کرده بودم که همه دلتنگیامو بسپرم به دست گریه که بازم از تو بخونم
***
تازه عادت کرده بودم.. تازه عادت کرده بودم.. من نمیدونم چطور شد من چجوری دل سپردم من فقط دیدم که چشماش پُره بارونه و خواهش عاشقونه منو برده تا ته حس ِ نوازش
***
تازه عادت کرده بودم که بسوزمو بسازم هرچی از تو برده بودم به غم دلم ببازم تازه عادت کرده بودم دیگه چشماتو نبینم رسم عاشقی همینه آره اینه بهترینم
***
من نمیدونم چجوری دل به چشمای تو دادم تو فقط یک لحظه از دور توی چشمامن خیره موندی غم چشمات شعر من شد همه شعرامو سوزوندی..
ترانه سرا : مازیار فلاحی
این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۸/۰۲ - ۱۱:۵۱
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.