|
رتبه کلی: 5184
|
|
|
|
شعر عاشقانه
|
درج شده در تاریخ ۹۰/۰۲/۰۳ ساعت 23:44
بازدید کل:
328 بازدید امروز: 87
|
|
|
ღღعجب صبری خدا داردღღ
اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول که ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم .
ღღعجب صبری خدا داردღღ
اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم .
ღღعجب صبری خدا داردღღ
اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم نخستین نعره مستانه را خاموش ان دم بر لب پیمانه می کردم .
ღღعجب صبری خدا داردღღ
اگر من جای او بودم نه طاعت می پذیرفتم نه گوش از بهر استغفار این بیداد گرها تیز کرده , پاره پاره از کف زاهد نمایان تسبیح صد دانه می کردم .
ღღعجب صبری خدا داردღღ
اگر من جای او بودم بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم .
که می دیدم مشوش عارف و آهی ز برق فتنه این عالم عالم سوز دم کش بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری در این دریای پر افسانه می کردم .
ღღعجب صبری خدا داردღღ
اگر من جای او بودم به عرش کبریایی با همه صبر خدایی تا که می دیدم عزیز نا بجایی ناز برگی ناروا گردیده خواهی می فروشد گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه می کردم .
ღღعجب صبری خدا داردღღ
چرا من جای او باشم . همین بهتر که او خود جای خود بنشیند و تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد . وگرنه من به جای او چه بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد ... |
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۲/۰۳ - ۲۳:۴۴ |
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
|
|