حتماً شنیدهاید که ما میانه ای ها خوش استقبال و بد بدرقه هستیم! حافظهی تاریخی که به جای خود، گاهی حافظهی معاصرمان هم لنگ میزند. انگار همین دیروز بود که نماینده گان ما در شورای شهر با سلام و صلوات در صحن مقدس شورا هوار راه انداخته بودند که: ایول.. ایول... حاج مجیدو ایول..!
یا یه خورده اون ورتر تیزپاز بیچاره را با چنان دبدبه و کب کبه ای آوردند و چنان توصیفش کردند که گویی کرباسچی قراره شهردار میانه بشه. یا اینکه یه زرّه ی دیگه اون ورتر رمضان اصغری از همه جا بی خبر رو طوری رنگ کردند که همه باورشون شد که معاون قالیباف از سر دلسوزی مواهب پایتخت رو رها کرده اومده جونی به تن مرده زادگاهش بده، اما این فقط اومدنشون بود حالا بشنوید از پایان ماجرای تک تک این بازی خورده های بد اقبال که اعضای مدیر و مدبر شورا !! چه بلایی سرشون آوردن. قراچورلو که همون اول ایناروشناخت و غزل خداحافظی رو با میکروفن خواند و فرصت نداد که تازه واردا پاشون به اتاقش برسه. رمضان اصغری هم که افتاد به رقص بابا کرم و آخرش غزل خداحافظی رو با بیانیه وصیت نامه مانند خوند، بعد هم که نوبت تیزپاز شد که اگه یه کم دیگه در ترک میانه تاخیر می کرد احتمالا به بقال سر محل هم می سپردن که به خونوادش شیر و ماست هم نفروشن وآخریش هم که داش مجید بود که از سمج ترین گونه شهرداران بود و به این آسونیا ول کن معامله نبود تو جلسه استیضاح هم که اعضای استیضاح کننده را سنگ روی یخ کرد اما اون هم دوام نیاورد و سر آخر استعفا دادوندندش!! تا اینکه بالاخره حنای این هفت نفر در بازار مکاره سیاست رنگش را باخت و یه جوری شد که حالا هر کس ریسمان سیاه و سفید این شورا رو می بینه بی درنگ پا به فرار میذاره و احدی حاضر نیست پا روی حباب قول و قرارهای سست و بی اعتبار این هفت نفر بذاره. حالا شهرداری میانه رو سرپرست می چرخونه و اعضای پرکار شورای شهر دربه در دنبال یکی می گردند که بیارن خرابش کنند. اما بررسی های هواشناسی و عکس های ماهواری ای هیچ نشانه از وجود مدیران علاقه مند به ضایع شدن در حوالی میانه نشان نمی دهند و بعید به نظر می رسد دیگر مدیر که نه حتی یک عمله عاقلی هم با ریسمان پوسیده این هفت نفر وارد چاه شهرداری بشه.
هر چند هستند کسانی که این وسط برای همین ریسمان پوسیده هم سرو دست می شکنند. اما پر واضح است که اینگونه افراد مدیرند یا مدیرنما.