انتشار گزارش مرگ(رضا کوچولو) کودک آغکندی که در شماره 138 نشریه قافلان چاپ و منتشر شده، علاوه بر منطقه کاغذکنان، در شبکه های اجتماعی در سایت های خبری استانی نیز بازتاب داشته است.
هفته گذشته در مراسم عروسی در یکی از روستاهای بخش کاغذکنان گلایه های اهالی از سکوت خبری در مورد مرگ یک کودک ۵ ماهه در مرکز بهداشتی و درمانی شهر آغکند مرا بر آن داشت تا برای اطلاع از جزئیات و صحت و سقم ماجرا به تنها مرکز بهداشتی و درمانی این بخش مراجعه کنم.
مرکزی که بعد از افتتاح جاده سرچم به اردبیل مراجعاتش چند برابر شده و گلایه مسئولین از کمبود امکانات و کادر پزشکی و پرستاری مثل همیشه پابرجاست.
در بدو ورود سراغ رئیس مرکز را می گیرم ولی ایشان شیفت کاریشان تمام شده و رفته بودند. از پزشک شیفت درباره ماجرای کودکی که چند روز پیش فوت کرده بود پرسیدم. با خوشرویی و متانت نسبت به اصل ماجرا اظهار بی اطلاعی کرد. سراغ خانم مامایی که در شب واقعه شیفت شب بود را گرفتم طی تماسی به ایشان اطلاع دادند که چند لحظه وقتشان را در اختیار ما بگذارد ولی نیم ساعت منتظر آمدنش شدم نیامدند. جواب سوالاتم را از مسئول پذیرش پرسیدم ایشان گفتند که قرار شده خانم ماما با شما صحبت نکنند و شما به جای ایشان با دکتر رئیس مرکز بهداشتی آغکند تلفنی صحبت کنید. بلاخره ارتباط برقرار شد ولی آقای رئیس قبل از پرداختن به اصل ماجرا یک ربعی درباره خدماتشان در مرکز آغکند توضیح داد و از کمبودها نالید و در ارتباط با مرگ کودک ۵ ماهه ای که یکشنبه شب گذشته به این مرکز آورده شده بود و خود آقای رئیس، پزشک کشیک بودند، تنها به گفتن این جمله که ” یک عده ای در صدد خراب کردن من و سوابق من هستند و در این ارتباط بزرگ نمایی می کنند” بسنده کرد.
آقای رئیس بهداشت که خودش در روز واقعه شیفت شب بوده بدون هیچ توضیحی درباره سوالات من، بر رقبای سیاسی و جناح مقابل فامیل اش تاخت و آنها را به غرض ورزی متهم کرد و نگفت که چرا در آن شب سیاه تلفنی برای کودک معصوم نسخه پیچید و سوالات دیگری که بی جواب ماند.
بعد از صحبت های ایشان به سراغ اهالی شهر رفتم. مردم از فعالیت های شبکه با وجود کمبودها آگاه بودند. ولی مرگ معصومانه ی رضا کوچولو در حالی که پزشک مسئول حتی حاضر نشده بوده نصف شب از پانسیون بیمارستان که کمتر از ۵۰ متر با اتاق معاینه فاصله دارد بر سر بالین بیماراش بیاید، احساسات اهالی را جریحه دار کرده بود. اکثر آنها این سوال را از من می کردند که اگر به جای بچه یک چوپان، فرزند یکی از مسئولین شهر مریض می شد و تحت هر شرایطی در آن موقع شب به بیمارستان مراجعه می کرد، پزشک شیفت باز هم برای معاینه نمی آمدند؟ و سوالات بسیاری که من جوابی برای آنها نداشتم و تنها به این نکته رسیدم که کل ماجرا را بنویسم شاید مسئولین عزیز درد اهالی این منطقه محروم را بیشتر حس کنند و موضوع بهداشت و درمان مردم که به جان شیرین آنها بستگی دارد را به دور از حب و بغض های سیاسی پیگیری کنند.
مورد اخیر شاید یکی از دهها موردیست که در چند سال اخیر در مراکز بیمارستانی شهرستان رخ می دهد و قافلان بنابه رسالت مطبوعاتی خود آنها را منعکس کرده و خواهد کرد. ولی ظاهراً کسی پاسخگوی این وضعیت نیست و در بر روی همان پاشنه می چرخد.
از مشکلات پزشکان زحمتکش و پرستاران صبور و کارکنان صدیق شبکه بهداشت شهرستان همه باخبرند و ما نیز بارها در نشریه به آنها پرداخته ایم ولی مشکلات همچنان پابرجاست. هنوز هم که هنوز است کارکنان این شبکه به محض فراهم شدن یک فرصتی کوتاه از وضعیت خود گلایه می کنند. از حق و حقوق قانونی خودشان که معوق مانده و از شرایط سختی که با برخی ناملایمات مدیریتی همراه است. هنوز هم وضعیت بیمارستان در شرایط قابل قبول نیست.
سال گذشته بیمارستان میانه از نظر هتلینک رتبه برتر را در منطقه به دست آورد ولی کسی پاسخگوی این سوال نیست که در وضعیتی که همراهان بیمار در بعضی از بخش های این بیمارستان برای تصاحب یک صندلی جهت استراحت شبانه با هم در رقابت هستند و موارد دیگر...، این امتیاز و رتبه برتر به کدام فاکتور این بیمارستان تعلق گرفته است؟
تکریم بیماران و درک حساسیت شرایط روحی بیمار و همراهان آن چالش کهنه ایست که شهروندان میانه ای همچنان با آن دست به گریبانند.
باشد که مسئولین امر برای تسکین دردهای مردم چاره اندیشی کنند و دیگر شاهد مرگ عزیزانمان به خاطر بی توجهی و بی مسئولیتی نباشیم.