در کار ِ عشق ، دوری و هجران به ما رسید.
یوسف که رفت ، غُصّه ی کنعان به ما رسید
.
ما سال ها پای وصالت گریستیم
یعقوب وار ، دیده ی گریان به ما رسید
.
با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده
شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید
.
باید کویر میشدم و خشک میشدم
کردی دعا و این همه باران به ما رسید
.
یک لحظه چشم از دلِ بی تاب برندار
دور از تو غم، به سرعتِ طوفان به ما رسید
.
از ما همیشه دردسر ما به تو رسید
از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید
.
دل های ما کنار ِ شما آبرو گرفت
آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید
.
ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی
لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید
.
خوب است وقت روضه تو ما را خبر کنی
شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید
.
یک بار هم از نیابت ما کربلا برو
توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید
.
کار ِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود
حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید.
می شود فرصت دیدار مهیّا حتماً
بد به دل راه مده می رسد آقا حتماً
.
ای که دنبال دوای غم هجران هستی
می شود درد نهان تو مداوا حتماً
.
اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم
وعده ی ما همه افتاده به فردا حتماً
.
ثمر گریه ی ما خنده ی روز فرج است
آن زمان می شکفد خنده به لب ها حتماً
.
دوری غیبت طولانی و تأخیر ظهور
امتحانی است برای همه ی ما حتماً
.
کار ما منتظران چیست؟ امید و تقوا
غم نخور می شود آخر گره ها وا حتماً
.
هرکه در زمره ی ما منتظران می باشد
می کند تا به ابد پشت به دنیا حتماً
.
انبیاء منتظر آمدنش می باشند
می رسد پشت سرش حضرت عیسی حتماً
.
کاش باشیم و ببینیم که روز رجعت
می سپارد عَلَم خویش به سقّا حتماً
.
زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست
می رسد منتقم حضرت زهرا حتماً
.
انتقام دَرِ آتش زده را می گیرد
و به آتش بکشد آن دو نفر را
مولای من ،
کوچه های شهر بوی غربت گرفته خانه هامان دیگر توان استقامت ندارند
زمینیان به ستوه آمده اند روزها به بیقراری مبدل شده
و زمان ، خواهان ایستادن است
مولای من ،
دنیا رنگ سیاهی گرفته مولا جان ، جواب قلب خسته ام را چه بدهم؟
به چه زبانی باید درد دلم را با تو بگوییم؟
می دانم که می آیی و من به امید آمدنت با سکوت ،
دست به آسمان خدا بلند میکنم و میگویم :
اللهم عجل لولیک
مولایم !
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و
حنجره ام تو را فریاد می زند،تو که تجلی عشقی
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم
تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی
مولایم !
بی تو دفتر دلمان پُر است از مشق های انتظار و
من با دلم می خواهم آن روز که می آیی
زیبا ترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم .
تو طلیعه نوری، برگی از قرآن ،فرشته ای والاتر از
فرشتگان مقرب الهی که جایگاهش را زمین خدا نهاده اند
یوسف دیگر که اگر یوسف را تنها زلیخایی عاشق بود،
تو را دنیایی مشتاقند.
التماس دعای فرج
باتشکر!