فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 20923


درباره من
ب سلامتی خودم که تهِ تهِ معرفـــــــــــــــــت اگه نباشم، بی معرفت هم نیستم!!!



ب سلامتی خودم که اگه اسم ندارم و بینامم، حداقل خودمم نه کَسه دیگه!!!



ب سلامتی خودم که اگه هیچی نباشم لااقل نامرد نیستم!!!



ب سلامتی خودم که از خواسته هام میگذرم تا دیگرون به خواستشون برسن!!!



ب سلامتی خودم که ب هرکی رسیدم خندیدم تا طرف با دیدنم واسه دو دقیقه هم شده غم و غصشو بریزه دور!!!



ب سلامتی خودم که با وجود 200تا مخاطب گوشیم و 100تا یاهو و 60 70 تا وبلاگی بازم بی رفیقم!!!!



ب سلامتی خودم که هرکی شونه خواست شونش شدم و هروقت شونه خواستم یه بُرِس هم به ما ندادن!!!!



ب سلامتی خودم که دوست داشتن رو از همون بچگی یاد گرفتم!!!



ب سلامتی خودم که خوردم اما نزدم!!!!



ب سلامتی خودم که بخشیدم و بخشیده نشدم!!!



ب سلامتی خودم که هرچی باشم تلافی بانو نیستم!!!



ب سلامتی خودم که اشکم در اومد اما اشک در نیاوردم!!!



ب سلامتی خودم که سکوت کردم تا طرف خالی شه ولی سکوت نکرد تا من خالی شم!!!



ب سلامتی خودم که تو دنیا هیچکی دوسم نداشته باشه، مامان بابام عاشقمن!!!



ب سلامتی خودم که لگد زدم به احساسم!!!



ب سلامتی خودم که تنهایی رو به بودن با هرکسی ترجیح میدم!!!


من اینا م



وووووو



به هیچ وجه پیامه خصوصی هم ندین اهله دوستیه بیرون از سایت هم نیستم
حسین000065 (HOSSINN )    

قسمتی داستان لیلی مجنون ...

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۳/۰۹ ساعت 01:39 بازدید کل: 160 بازدید امروز: 159
 

یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست 
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم میزنی دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی 
عشق لیلا را در دلت انداختم صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل میشود اما نشد
سوختم درحسرت یک یا ربت غیره لیلا نیامد از لبت
روز و شب اورا صدا کردی ولی دیدم امشب بامنی گفتم بلی
مطمن بودم به من سر می زنی در حریم خانهام در می زنی
حال این لیل که خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چولیلا کشته در راهت کن

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۳/۰۹ - ۰۱:۴۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)