خرسند شدیم از انکه امروز رنگی دگر است نه رنگ دیروز تا شب نشده رنگ دگر شد
گفتند از این نکته هزار نکته بیاموز!
فریاد زدیم که چرخ گردون لیلا تو نداده ای به مجنون
فریاد بر امد انگه خاموش کم داد اگر نگیرد افسون
خاموش شدیم در خموشی رفتیم سراغ می فروشی
فریاد زدیم دوای ما کو؟
گویند که دواست باده نوشی
هوشیار شد مگر که مدهوش
این بار گران بگیریم از دوش
ارام کنار گوش ما گفت:این بار گران تو مفت مفروش
از خود به کجا شوی توپنهان از خود به کجا شوی گریزان
بیداری دل چنین مخوابان سخت امده است مبخش اسان
هوشیار شدیم از اینکه هستیم رفتیم درمیکده بستیم
با خود به سخن چنین نشستیم!!!!
ما باده نخورده ایم و مستیم!
مسجد سر از ان گذشتیم بر روی درش چنین نوشتیم
درمیکده هم خدایی بینی با مرد خدا اگر نشینی