فراموش کردم
رتبه کلی: 1847


درباره من
*مهاجر* (HSN-T )    

نمی خواستم مردن را حقیقت کرد مجبورم

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۹/۲۷ ساعت 19:47 بازدید کل: 150 بازدید امروز: 105
 

الا ای رهگذر منگر چنین بیگانه بر گورم

چه می خواهی چه میجویی در این کاشانه عودم

چنان گریم ،چنان گویم ،حدیث فلب رنجورم

از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن

نمی دانی چه میدانی که اخر چیست منظورم ؟

تن من لاشه فقر است ومن زندانی زورم

نمی خواستم مردن را حقیقت کرد مجبورم

چهشبها تا سحر عریان بسوز فقر لرزیدم

چه ساعتها که سر گردان بساز برگ رقصیدم

از این دوران افت زا چه افتها که من دیدم

سکوت بود زجر بود دام زندان

این مطلب توسط نویدصالحی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۹/۲۷ - ۲۰:۱۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)