|
رتبه کلی: 8454
|
|
|
|
افتاب گردان
|
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۲/۱۲ ساعت 16:03
بازدید کل:
157 بازدید امروز: 37
|
|
|
ما همه آفتابگردانیم گل آفتـــابگردان رو بـــه نــور می چرخــــد و آدمــی رو بــه خدا .مـــا همه آفتــــابگردانیم .اگـــــر آفتابگردان به خــــاک خیره شود و بــه تیرگی ، دیگر آفتابگردان نیست . آفتــابگردان کـــــاشف معدن صبح است و بـــا سیاهی نسبت نــــدارد . این ها را گل آفتــابگردان بـــه من گفت و مـن تـماشایش می کردم که خورشید کوچکی بود در زمین و هر گلبرگش شعله ای بود و دایره ای داغ در دلش می سوخت . آفتـــابگردان به من گفـــت : (( وقتی دهقان بــــذر آفتابگردان را می کارد ، مطمئن اســــت که او خــــورشید را پیدا خواهد کرد . آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمی گیرد؛اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه می گیرد . آفتابگردان راهش را بـــلد است و کارش را می داند . او جز دوست داشتن آفتــــاب و فهمیدن خورشید کاری ندارد . او همه ی زندگی اش را وقف نور می کند ، در نور به دنیا می آیــــد و در نور می میرد . نور می خـــورد و نور میزاید. دلخوشی آفتابگردان تنها آفتاب است . آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا . بــــدون آفتاب ، آفتابگردان می میرد ؛ بدون خدا ،انسان .)) آفتابگردان گفت :(( روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد ، دیگر آفتابگردانی نخواهد مـــاند و روزی که تو به خدا برسی ، دیگر (( تویی )) نمی ماند . و گفت من فاصله هایم را بانــــــور پـر می کنم ، تـــو فاصله ها را چگونه پـر می کنی ؟)) آفتابگردان این را گفت و خاموش شد . گفت و گوی من و آفتابگردان ناتمام ماند .زیرا که او در آفتاب غرق شده بود . جــــلو رفتم بوییدمش ، بوی خـــورشید می داد. تب داشت و عاشق بود . خداحافظی کــــــردم ، داشتم می رفتم که نسیمی رد شد و گفت :((نام آفتابگردان همه را به یاد خدا می اندازد ، نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت ؟))
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم...
|
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۲/۱۲ - ۱۶:۰۳ |
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
|
|