سکوتی مرگبار .
تاریکی مطلق .
و نم نم بارانی .
آیا می شود رفت تا انتهای تاریکی ؟
آیا می شود به سکوت سر سپرد ؟
نمی دانم آیا در پس تاریکی مرگ است ؟!!!!
آهسته گام بر می دارم .
می خواهم سکوت نشکند .
می خواهم تا انتهای تاریکی پیش روم .
می خواهم خودم را به خفاشان سیاه تاریکی بسپارم .
می خواهم جسم باران خورده ام را در دل سیاهی شب خشک کنم .
می خواهم روح باران را حس کنم .
و این امکان پذیر نیست مگر سکوت و سیاهی شب کمک کنند .
نوشته : حسین حامی