|
رتبه کلی: 125
|
|
درباره من هر چه کمتر از من بدونی بهتر
می تونی بر احساساتت غلبه
کنی .
|
روزگاری است غریب
- انجمن ادبی
روزگاری است غریب
نیست رحمی
به گدا و
به غنی
آن گدا از پی نان
دینش داد
وین غنی
دین پی عشرت انداخت
دیگر از آدمی و
آدمیت
حرفی نیست
عزت و
عشق به ساقی
گمراهی است
من ندانم
که مسلمانی چیست
آن گناهان و
لک پیشانی چیست
حامیا
چشم ببند بر ظاهر
گر تو
خواهان
جهانی ، دگری
... تاریخ درج: ۹۵/۰۶/۱۴ - ۱۵:۱۱
( 7 نظر , 97
بازدید )
سمفونی مرگ
- انجمن ادبی
وقتی که برف می بارد
می نوازند سمفونی مرگ را !
گرگان گرسنه
و در خیال
مزه مزه می کنند
گوشت و خون طعمه را
و مست می شوند
از این خیال
و زوزه کنان
می فرستند طعمه را
به استقبالی دردناک
و تمام می کنند
 ... تاریخ درج: ۹۴/۱۱/۲۵ - ۱۴:۲۷
( 5 نظر , 127
بازدید )
متعجبم
- انجمن مذهبی
متعجبم
از اینکه عبادتی نکردم .
از اینکه خالقم را درست نشناختم .
از اینکه درست به او حسن ظن ندارم .
از اینکه یقینم کامل نشده است .
متعجبم
چرا بر پیشانی چروکیده ام .
لکه سیاهی پدیدار گشته .
که عالم و ادم بگویند سجده هایش طولانی ست .
و عده ایی هم زیر لب بگویند جای داغ کردن بر پیشانی دارد .
وا... تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۰۶ - ۱۸:۴۵
( 6 نظر , 76
بازدید )
ظلم
- انجمن مذهبی
بدنم سیاه و کبود است .
و خون از چشمانم جاری .
نمی دانم !!!!
این دیگر چه حالی است .
هر روز و هر ساعت .
بدنم کبودتر می شود .
فقط احساسش می کنم .
چوبی را که بر بدنم می تازد .
همیشه گفته اند :
بترس از ظلم !!!
اما ظالم را شرمی نیست .
مدتهاست عدالت را در وجدانم حفظ کرده ام !!!
اما گویی چ... تاریخ درج: ۹۴/۰۶/۱۸ - ۱۴:۰۵
( 11 نظر , 88
بازدید )
شاه دین
- انجمن مذهبی
تقدیم به سرور و سالار شهیدان دو عالم حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
مردی از جنس زمان
خوب روی و مهربان
در شجاعت حیدری
در عطوفت مادری
در سخن همچون چو رعد
رخنه می کرد
در تمام جان و تن
افتاب شرمنده بود
از رخ زیبای او
صورتش چون قرص ماه
می درخشید بر زمان
شک ندارم
نور بود
نور خورشید و قمر... تاریخ درج: ۹۳/۰۹/۲۶ - ۲۰:۲۲
( 9 نظر , 101
بازدید )
قلب
- انجمن ادبی
قلب را
از سینه اش
بیرون کشید !
با تامل
خوب
او را باز
دید !
هیچ جایی
از برای
خالقش
هرگز نبود !
حب دنیا
بود
سرتاسر
در او
سخت آشفت و
گریست
لیک دیگر
فرصتی
هرگز نبود
لحظه ایی
در خود شد و
بی تاب شد
روح او
آماده
پرواز شد !
ای خوشا آن دل
که دارد
حب حق
موقع رفتن
ندارد
هیچ ... تاریخ درج: ۹۳/۰۹/۱۶ - ۱۸:۱۶
( 6 نظر , 71
بازدید )
تغافل
- انجمن ادبی
دلم خوش بود
که می گردد
جهانی دلنشین
با دین !!!!
و لیکن آرزوی
مهملی بود و
نبودش آرزوی واقعی
در آنجایی که دزدی مجدد را
قلم می کرد انگشت
بنی آدم !
هزاران اختلاس
از اموال بیت المال
دلی را درد نمی آورد
گرانی ریشه در دین داشت !
. و بی ریشه . تعهد ها
عقاید
رنگ بی رنگی !
عبادت ها همه رنگی ... تاریخ درج: ۹۳/۰۹/۱۳ - ۱۴:۴۳
( 1 نظر , 96
بازدید )
خار
من از روییدن خار سر دیوار فهمیدم
که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی هاااااااااا... تاریخ درج: ۹۳/۰۴/۱۲ - ۲۱:۱۹
( 3 نظر , 65
بازدید )
افعال
- انجمن شعر
افعال
در عجب ماندم و ماندم در عجب افعال را
کوزه گر از کوزه بشکسته نوشد آب را
در عجب باید ببودش تا ابد
هر که از پیمانه عمرش نجوید یار را
دوبیتی حامی... تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۱۰ - ۱۲:۳۶
( 3 نظر , 93
بازدید )
گرگ ( 3 )
- انجمن داستان کوتاه
گرگ
هنوز در افکار خودم اسیر بودم .
که هیکل پیرمردی از میون تاریکی با ی چراغ زنبوری نمایون شد .
مستقیم به طرف من اومد .
روی دو زانو نشستم .
سلام کردم .
به آرامی جوابی داد و گفت :
امشب عجب هوای سردیه !
سپس رو به من گفت : مرد جوان در بیابان چه می کنی ؟
گفتم : راهم و گم کرد .
با لبخندی که زد گ... تاریخ درج: ۹۲/۰۸/۱۵ - ۲۰:۴۳
( 20 نظر , 217
بازدید )
|
|
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|