فراموش کردم
رتبه کلی: 3032


درباره من
* * * * * * * * * * * * *
* * * * *
* * * * * * *


سلام...من یه پسر بدم...خیلی بد...یا شاید هم خیلی خیلی بد!!!
خلاصه خوشحال نمیشی دوروبر من بپلکی...
اگه با کسی تو سایت صمیمی میشم چ دخی چ پسی فقط برای توی سایته...عاشق و وابسته شدم اینا سرم نمیشه!من یه پسر بدم!
هچکس بجز خودم مهم نیس!
باز مشکلی چیزی داشته باشی برو پیش روان پزشک!





تصمیم من با تصمیم کبری یکی بود فقط واسه من یه نقطه بیشتر داشت







میم برای من بجز من چیزی رو اثبات نمیکنه


یکم دیگه از خودم بگم برات:
-نام:پسر خیلی بد

- نام پدر: رنج

- نام مادر: فرشته سکوت

- تاریخ تولد: دوران غم

- شماره شناسنامه : نامفهوم

- محل تولد: دنیای فراموش شده

- شغل: آوارگی

- جرم: به دنیا امدن

- مدت محکومیت: حبس ابد

- نام پدر بزرگ : درویش تنها

- نام مادر بزرگ : سلطان غم

- آدرس: غمستان - میدان تنهایی
- چهارراه رنج - خیابان بدبختی -
کوچه غربت - پلاک ناباوری



کلا خاصم!روانی!عقده ای!هرچیزی میخوایی تصور کن!اگه هم نظری چیزی داشتی...با خودکار رنگی قشنگ بنویس تو کاغذ بعدش مچاله کن بنداز تو سطل زباله!چون اصلا برام مهم نیس



(این مال قبل بود الان دیگه پسمل خوبی شدم)

کاری داشتی پیام بده بای
ctrl+w
یه پسر خیلی بد (IIXIIXIIXIIXIIX )    

تف تو صورت همچین پسرایی

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۹/۱۶ ساعت 21:29 بازدید کل: 121 بازدید امروز: 121
 

داستان ازعشق تا اغوش :


گفت دوستت دارم بگذار ببوسمت. .
 
گفت گرمی دستانت به من ارامش میده

هردیدار به رسم اشنایی بگذار دستهایت رابفشارم. .

 


بعدازکمی گفت مگر من مالک قلبت نیستم . . .

دخترباحیجان گفت اری. . پسرک گفت پس بگذار تپش قلبم را حس کنم. .


دخترک سکوت کرد وچیزی نگفت. .
.
.
.
چندی گذشت و پسرک ازطعمه اش استفاده بیشتری میخواست


به دخترگفت تو چرا هرروز ادعای این را داری که وجودت رافدای من میکنی. .


دخترک باگریه گفت دروغ نگفتم ماله تو. .


پسرک گفت پس بگذار در وجودت انقدر اغشته شوم

که تاجایی که حس کنم تمامی تو ازان من است. .


دخترک میترسید. .

 

حیایش چشمهایش را ارام بست وخود را دراغوش پسر رهاکرد. .


پسرک با نفس های مکررش و صداهای لذت طلبانش

چون مار به اطراف معصومیت دختر چمبره میزد. .
.
.
دخترک به خیالش به نهایت عشق رسیده

با وجود درد ساکت بود تا معشوقش از عصاره تنش ارام گیرد . .
.
.
پسرک بعداز اتمام کارش وقتی هنوز نعشه ی لذتش به تنش بود

به چشمان دخترک خیره شد وگفت. .
.
 
.
من کسی را که تنش را دستان هوس لمس کرده

و قبلش تا عمق جایی که دکمه ی پیراهنش گشوده شده نمیخواهم. .

 

تف تو صورت همچین پسرایی

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۹/۱۶ - ۲۱:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)