عاشق آن " میم " بودم
که می آمد آخر " عزیز " و من را مال تو میکرد
خدایـــــا ، مانده امنمیدانم
از دست داده ام
یا از دست رفته ام
که روزگارم این چنین است
به کلاغــــها بگویید:
قصه ی من اینجا تمام شد
بود و نبود مرا با خود برد
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…
گاهي بايد بي رحم بود..
نه با دوست،
نه با دشمن..
بلكه با خودت..
و چه بزرگت ميكند آن سيلي كه خودت ميزني به صورتت!!!
آدم باید ی "تو" داشته باشه...
که هر وقت دلش از این دنیا و آدماش گرفت..
بگه بی خیال خوبه که "تو"هستی.....
فـاجـــعـه اینجـاست
که چشم هایم
دیگر با من و بغض هایم
نمیسـازنـد....
پشیمان شده ام و حسرت میخورم
که ای کاش به جای عکس هایت
خودم را سوزانده بودم