فراموش کردم
رتبه کلی: 368


درباره من
من یک ایرانیم
ازتبار کوروش داریوش وکریم زند
ازتبارصلاح دین ،کاوه وسورنا، ججو خان ونادر و دیاکو
ازتبار ستار باقرخان وبابک ودادشاه ومیرزای کوچک
من ایرانیم ازتبار آنانکه درچالدران وتنگستان ودشتستان و شمال , شمال خراسان
دم تیغ دشمنان ایران جان دادند
تا ما ایرانی بمانیم
ازتبار آنانکه اصفهان را نصف جهان کردند
من فرزند ایرانم هرتکه ازجانم از هرجای ایران است آذربایجان بلوچستان کردستان خوزستان لرستان سیستان خراسان کرمانشاهان من فریاد کوروش درگوش رستم ستار خان وباقرخان وکلاه چرمینه ام فریادی که میگوید ایران را میراث همه اقوام ایرانی گزاردم ازهر قوم وزبانی که هستید اورا حفاظت کنید ازشر اهریمنان واز یاوه تفرقه افکنان

***********************
افتخارمی کنم یک کورد هستم

***********************

مسلمانم وپیرو راهرو انبیاء الهی وامامان معصوم

**********************
********************
********************
**********************
********************
اکانتم جای انسانهای شریف و با

جنبه و خاص است

خواهشن اگه آدمه بی جنبه ایی هستید پیام دوستی ندید

هر کسی رو اد نمی کنم پس اگه اد نشدین به درک


به هیچ پیامی جواب داده نمی شود
برو خوش باش

************
کاردا جوزانی
اهل باجگیران قوچان

اصالتن بانه ای
کاردا جوزانی (JOZANI22 )    

کاردا عاشق می شود

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۶/۰۱ ساعت 08:30 بازدید کل: 246 بازدید امروز: 243
 

 

 

عشق

 

                     

بارالها …
“زخم”ها ، “رحم” میخواهند …
فقط این دو نقطه را بردار …
.
.
میان آن همه الف و ب و مشق دبستان … آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …
.
.
!
!
.
.
درد یعنی : مدتی هست که نیست …
.
.
می خواستم بمانم ، رفتم …
می خواستم بروم ، ماندم …
نه رفتن مهم بود و نه ماندن ؛ مهم من بودم که نبودم …
.
.
کاش میشد صداها رو هم کنار عکساشون قاب کرد روی دیوار …
.
.
سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی … او از نژاد جاده باشد و رفتنی …
آری روزها گذشت ؛ همان شد : او رفت و من شکستم …

                     

بارالها …
“زخم”ها ، “رحم” میخواهند …
فقط این دو نقطه را بردار …
.
.
میان آن همه الف و ب و مشق دبستان … آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …
.
.
!
!
.
.
درد یعنی : مدتی هست که نیست …
.
.
می خواستم بمانم ، رفتم …
می خواستم بروم ، ماندم …
نه رفتن مهم بود و نه ماندن ؛ مهم من بودم که نبودم …
.
.
کاش میشد صداها رو هم کنار عکساشون قاب کرد روی دیوار …
.
.
سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی … او از نژاد جاده باشد و رفتنی …
آری روزها گذشت ؛ همان شد : او رفت و من شکستم …

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
5
6
7
1 2 3 4 5 6 7


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)