فراموش کردم
رتبه کلی: 6277


درباره من
من...

در تکاپوی با تو بودن خودم را یافتم

اما افسوس که

بی تو شدم....

نه اولش پیداست

و نه آخرش

با این همه

باید تا آخرش بروم

بگذار بنشینم و نفس تازه کنم

نترس.....

تصمیم من عوض نمی شود

به سنگی بدل نمی شوم

که کنار راه افتاده باشد

نترس.....

این بار هم که تاول پاهایم خشک شود

دوباره عاشقت می شوم

دوباره راه می افتم

دوباره گم می شوم

هر طور شده این راه را تا آخر می روم ...

__________________________
آمدی ؛ بر جنازه ی من ایستادی و به خود بالیدی !

این چندمین کشته بود ؟

نمیدانی !

ولی من ، اولین باری بود که مرده بودم !

و آخرین بار.

زندگی پس از مرگ چه سخت است ؛

تو نمیدانی !

زندگی پس از مرگ چه تلخ است ؛

تو نمی فهمی !
________________________

هیچکس از رفتن من غصه نخورد

هیچکس با موندن من شاد نشد

وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت

بغض هیچ آدمی فریاد نشد

وقتی رفتم کسی گریش نگرفت

اشکشو کسی نریخت پشت سرم

راستی که تنهایی درد بدیه

منم انگار همیشه تو سفرم

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت

وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد

دل من می خواست تلافی بکنه

پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

چشمی با رفتن من خیره نموند

به درو به آسمونو به پنجره

میدونم خیلیا گفتن چیزی نیست

این که ماتم نداره بذار بره

وقتی رفتم کسی اشکش نیومد

نیومد هیچ جا صدای گریه ای

توی این دنیای بد هیچ کس نداشت

از سفر رفتن من گلایه ای

کی میرم,کجا میرم,میام یا نه

کسی لااقل اینو سوال نکرد

انگاری می خوام برم خرید کنم

هیچ کسی چیزی نگفت حلال نکرد

دم رفتن کسی حرفی نمی زد

همه ساکت بودنو بی سرو صدا

یه نگهبان که مارو نگاه میکرد

زیر لب گفت به سلامتی کجا؟

اشک و خندم دوتایی کنارهم

با یه لحن مهربون جواب دادن

انگاری یه عالمه کوههای سخت

از رو شهر شونه ی من افتادن

این سوال مهربون بی ریا

پرسش ساده ی یه غریبه بود

کسی که اسم منم نمی دونست

زیر چشماش غمی بود داغ و کبود

دم رفتن کسی گفت سفر بخیر

که واسم غریبو ناشناخته بود

اما اون وقتی رسید که قلب من

همه ی آرزوهاشو باخته بود

____________________

کوه محکوم به سکوت

پرستو محکوم به کوچ

قاصدک سپید محکوم به آوارگی

انسان محکوم به زندگی

گل محکوم به پژمرده شدن

شمع محکوم به چکیدن

پروانه محکوم به سوختن

شب محکوم به رسیدن

روز محکوم به پایان

و خورشید محکوم به طلوع کردن است..

ولی...

قلب با همه ی پاکی و صداقتش

محکوم به...

دوست داشتن است


معنی برخی کلماتي که از زن‏ها می‏شنوید
* یک . خبٌ : این کلمه‏ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه‏هایی استفاده می‏کنند که در آن حق با آن‏هاست و شما باید خفه‏ بشوید.‏ * * * *دو . پنج دقیقه : اگر مشغول لباس‏پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است ...
تاریخ درج: ۸۹/۱۲/۱۲ - ۱۱:۲۲ ( 17 نظر , 543 بازدید )
دير است اما...
یک پاییز است که رفته ای ویک زمستان بی تو سردتر بود دیر است برای گفتن اما  تمام فصل هایم  سراسر زرد وبارانی  بدور از تو  بدون لحظه ای لبخند (هرچندتلخ)  قدم در فراموش خانه ی دفترم میگذارند دیر است برای گفتن اما تو را تا بینها...
تاریخ درج: ۸۹/۱۲/۰۲ - ۱۲:۲۲ ( 14 نظر , 341 بازدید )
ني نامه
بگذر از نی، من حکایت می کنم وز جدائی ها شکایت می کنم ناله های نی، از آن نی زن است ناله های من، همه مال من است شرحه شرحه سینه می خواهی اگر من خودم دارم، مرو جای دگر این منم که رشته هایم پنبه شد جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد چند ساعت، ساعتم افتاد عقب پاک قا...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۲۸ - ۱۳:۵۴ ( 8 نظر , 244 بازدید )
خداحافظ
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب ب...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۲۷ - ۱۸:۰۸ ( 4 نظر , 276 بازدید )
نفرين به سفر
  ما چون دو دريچه، رو به روي هم آگاه ز هر بگو مگوي هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آينده عمر آينه‌ي بهشت، اما ... آه بيش از شب و روز تيره و دي كوتاه اكنون دل من شكسته و خسته ست زيرا يكي از دريچه‌ها بسته ست نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد ...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۱۶ - ۰۹:۳۹ ( 8 نظر , 283 بازدید )
رفتارمن عادي است - انجمن شعر
  رفتار من عادی است   رفتار من عادی است اما نمی دانم چرا این روزها از دوستان و آشنایان هرکس مرا می‌بیند از دور می‌گوید: این روزها انگار حال و هوای دیگری داری! اما من مثل هر روزم با آن نشانیهای ساده ...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۰۷ - ۰۹:۵۵ ( 7 نظر , 322 بازدید )
لحظه هاي كاغذي
لحظه هاي كاغذي خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري لحظه هاي کاغذي را ، روز و شب تکرار کردن خاطرات بايگاني ، زندگي هاي اداري آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري با نگاهي سرشکسته ، چشمهايي پينه بست...
تاریخ درج: ۸۹/۱۱/۰۴ - ۱۱:۴۷ ( 5 نظر , 292 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (3)