فراموش کردم
رتبه کلی: 235


درباره من
کانیا هستم از کردستان...


متولد 25مین روز از ماه اخر بهار..


************
اکانت دومم..

http://www.miyanali.com/kAni-2


***********
ببخش نیوتون !!! چون کوردستان مرا جذب می کند......


ببخش دکارت !!! چون کورد زبان هستم، پس هستم......


ببخش ادیسون !!! چون کوردستان روشنایی بخش جهانم است.......


ببخش سپیده دم !!! چون کوردستان طلوع من است.......


ببخش افلاطون !!! چون کوردستان مدینه فاضله ام است......


ببخش رم !!! چون همه ی راه هایم به کوردستان می رسد.....


ببخش ژولیت !!! چون کورد معشوق من است.......


ببخش فردوسی !!! چون کوردستان نباشد تن من مباد..

_- -_- -_- -_- -_- -_- -_- -_-
خداوندا...........سپاس............

من کوردم......

نیای من زردشت پیامبر است !

آیا کسی هست که او را نشناسد؟

من کوردم.....

نیای من کاوه آهنگر است !
آیا کسی هست که شرح قیامش را نداند؟

من کوردم......

نیای من صلاح الدین ایوبی است !
آیا کسی هست که نامش را نشنیده باشد؟

من کوردم......

نیای من ابومسلم خراسانی است !

آیا کسی هست که شرح رشادت او را در تاریخ نخوانده باشد؟

من کوردم.......

نیای من نادرشاه افشار است !
آیا کسی هست که به وجود پادشاهی مقتدر چون او افتخار نکند؟

من کوردم......

نیای من پادشاهان ماد هستند !
آیا کسی هست که نام حکومت درخشان آریایی را نشنیده باشد؟

من کوردم......

نیای من ساکنان کهن ایران زمین هستند !
آیا کسی هست که این را نداند و منکر شواهد آثار باستانی شود؟

من کوردم.......

نیای من........

من کوردم.........

فرقی نمی کند از کدام طایفه ام ، از کدام خاندانم ، از کدام قبیله ام، کرمانج، جاوان، سوران، کردوک، گوتی، ماد، گوران، کلهر و............

در هر کجای تاریخ این سرزمین نشانه هایی از نیاکان من به چشم میخورد.

و نیاکان من نام آوران این سرزمین هستند.
من کوردم و به این اصالت نژادی خود می بالم...

خداوندا.........سپاس.........که....

......من

..........کوردم...........من کوردم

-_- -_- -_- -_- -_- -_- -_- -_-

اول ازهمه مهمترپیام خصوصی(شماره تلفن/عاشقانه)مــــــــمـــــنــــوع...

-وارد پیجم شــدی جنبهــ تو روشنـــــــــــ کنـــــــــــــــــ.

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


من
یه دختر کوردم...

ب کورد بودنم افتخار میکنم..

خوشت نمیاد هری...

منم حوصله تو ندارم..

باهام در نیوفت چون حالتو میگیرم..

من دختر کوردم...

دختر دره های تنگ شبهای سرد

چشمهای پر از درد دختر دردم ...

دختر قهرمانانم دختر کوه و دشت و بیابانم این منم ....دختر کورد ...

دختر چشمهای پر از غیرت چشمهای جوان نه ناجوان !

دختر استقامتم،دختر پایداریم،

دختر شکنجه ام،دختر ظلمم!

دختر تعصبی شیرین... چشمهایم بیخود نیست که برق میزند...
برق کورد است ...برق بزرگی کورد!

دختر کوههای بلندم دختر زاگرسم آرام می تازم همچون شیر می غرم

به هر آن کس که چپ بنگرد عصیان میکنم در برابر حرف زور و ناروا من خون کورد در رگهایم جاریست خونی سرخ و آتشین

من کوردم دختر عشق
و کوردستان دختر آبشار و طوفان مثل پروانه به دور کشورم میچرخم!

مسکوتم تا وقتی که حق برجاست...

گرگ میشوم برای ناحق... آنچنان فریادی برخواهم آورد که آشام و انسان و آبها و زمین بلرزد بلرزد تا بخندم!

مغرورم . غروری پر از صداقت و پاکی غروری جاری از عشق خرامان خرامان محکم و استوار پی آزادی انگشتانم بازو، مشتم جادار ...

برای گرفتن آزادی من دخترم دختر کورد دختر عشق دختر کوه دختر کوردستان...

***************
من یک کوردم
در جایی زندگی میکنم که از همان روز اول مال خودم بوده و سرزمین غصب شده دیگرملتی نیست
من کوردم
زبانم از هیچ زبان دیگری انس نگرفته و برعکس ریشه تمام زبان های اریایی هم هست
تاریخم را مو به مو میدانم برایم مبهم و سر بسته نیست و برای اثبات هویتم مجبور به نشان دادن صد مدرک و دلیل نیستم
من کوردم در هیچ جک و بحثی تمسخر امیز در میان ایرانیان قرار ندارم
با اینکه یک کوردم اما همیشه برای آزادی همه میجنگم نه فقط یک نژاد خاص
به همان میزان که برای کوبانی دلهره دارم نگران تمامی ایرانی هایی هستم که در این روزهای سخت ایران سخت میگذرانند
سرکوب شدم ، زندانی شدم ، اعدام شدم,کشته شدم ، انفال شدم ، به جرم کورد بودن و کوردانه زیستن
اما من نژاد پرست نیستم
در طول تاریخ به هیچ سرزمینی به قصد کشور گشایی حمله نکردم چون معتقد بوده ام برکت یک سرزمین به ساکنان اصلیش است
من کوردی هستم که مسلمانم ، یهودیم ، ایزدیم ، مسیحی ام ، بی دینم ، اما هرگز برای دینم هیچ انسانی را زیر نگرفته ام ،
بخاطر اعتقادات کسی را نکشته ام
سالها آوارگی و جنگ کشیده ام اما هرگز از شادی هایم پای کوبی هایم نگذشته و نمیگذرم
من شادم و برایم تنها خوب بودن مهم است ، نه دین نه نژاد و نه زبان هیچکدام معیار من برای در اجتماع بودنم نیست اما هنگامی که یکی از آنها به خطر بیوفتد زن و مرد نمیشناسم
*چون تنها در دنیای شیران است که جنسیت معیار جنگیدن نیست*
.
.
...............
.


روزی میـــــَـــرسـد بـــی هیــــچ خَبـــَـــری

بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم

در جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــ ــ ـآی عَجیـــــب

رآه خــــوآهم افتـــــآد

مَـــن کـــه غَریبـــــم

چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیـ ـــ ــآ بـآشــــم

همــه جــــآی جهــــآن تنهــــــــــــــایی بــــآ مَـــن است...

...........
Mes fleurs (KANIJOON )    

24 ساعت از زندگی پسرا!...

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۹/۲۷ ساعت 20:59 بازدید کل: 67 بازدید امروز: 53
 

.................................

8 صبح: تو رخت خواب…..

9 صبح: یکم وول میخوره  یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

10 صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)

11 صبح : از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

12 صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه 99 تا میس کال  199 تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!

میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

1 ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  علی جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….علی جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو دیگه پرتش میکنه

2 ظهر:ماماااااااااااااان …..ناهار

3 ظهر:مامااااان جورابام کو؟

4عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

5 عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

6 عصر:به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر 10 ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش 2ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر ضون بیچاره کمک و امداد…)

7 عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی علی آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

8 غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

9 شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

10شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

2شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۹/۲۷ - ۲۱:۰۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)