فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 14119


درباره من
خاطره نویس رزمی کار (KHATERAT-TOA )    

دخترک تنها . .

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۳/۲۶ ساعت 00:28 بازدید کل: 190 بازدید امروز: 90
 

طفلکی دختر تنها . .

میان آن همه نامردم یک شهر . .

سر و صورتش را پوشانده بود . .

همه دورش حلقه زده بودند . .

به جای اینکه کسی نزدیکش برود و دردش را بپرسد ، به فکر خنده و فیلمبرداری بودند . .

یکی فیلمبرداری میکرد ؛ یکی متلک مینداخت ؛ یکی مسخره میکرد ؛ یکی می خندید ؛ یکی میگفت به پلیس زنگ بزنید ، یکی . . .

اما هیچ کس واسش هیچ کاری نمی کرد . .

وقتی از یه پسر جوان پرسیدم چه خبره ، با خنده بهم گفت : میگن این دختره از صبح اینجا وایساده و تکون نمیخوره . .

گفتم چرا ، چی شده ؟؟

با نیشخند گفت : حتما که دیوونه شده . .

نمیدونم آخرش چی شد و کجا رفت . . اما میخام بگم این حقش نبود که همه مسخرش کنن و بهش لقب دیونه بدن تا یکمی دلخوشی به وجود بیاد . ..

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۳/۲۶ - ۰۰:۲۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)