فراموش کردم
رتبه کلی: 2813


درباره من
ساکن کانادا
دکتری PHD
مجرد
عاشق
کیارا (Kiyara )    

تقدیم به تنها ترین عشقم

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۱/۲۶ ساعت 18:48 بازدید کل: 494 بازدید امروز: 114
 

 

 

مرگ من روزی فرا خواهد رسید


در بهاری روشن از امواج نور


در زمستانی غبارآلود و دور
 

یا خزانی خالی از فریاد و شور


مرگ من روزی فرا خواهد رسید

 

روزی از این تلخ و شیرین روزها
 

روز پوچی همچو روزان دگر
 

سایه‌ای ز امروزها‌، دیروزها

دیدگانم همچو دالان‌های تار

 

گونه‌هایم همچو مرمرهای سرد
 

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
 

من تهی خواهم شد از فریاد درد

می خزند آرام روی دفترم

 

دست‌هایم فارغ از افسون شعر
 

یاد می‌آرم که در دستان من
 

روزگاری شعله می زد خون شعر

خاک می خواند مرا هر دم به خویش

 

می رسند از ره که در خاکم نهند
 

آه شاید عاشقانم نیمه شب
 

گل به روی گور غمناکم نهند

بعد من ناگه به یک‌سو می روند

 

پرده‌های تیرهٔ دنیای من
 

چشم‌های ناشناسی می خزند
 

روی کاغذها و دفترهای من

در اتاق کوچکم پا می نهد

 

بعد من، با یاد من بیگانه‌ای
 

در بر آیینه می‌ماند به جای
 

تار مویی، نقش دستی، شانه‌ای

می‌رهم از خویش و می‌مانم ز خویش

 

هر چه بر جا مانده ویران می‌شود
 

روح من چون بادبان قایقی
 

در افقها دور و پنهان می‌شود

می‌شتابند از پی هم بی‌شکیب

 

روزها و هفته‌ها و ماه‌ها
 

چشم تو در انتظار نامه‌ای
 

خیره می‌ماند به چشم راه‌ها

لیک دیگر پیکر سرد مرا

 

می‌فشارد خاکِ دامنگیر خاک
 

بی‌تو دور از ضربه‌های قلب تو
 

قلب من می‌پوسد آنجا زیر خاک

بعدها نام مرا باران و باد

 

نرم می‌شویند از رخسار سنگ
 

گور من گمنام می‌ماند به راه
 

فارغ از افسانه‌های نام وننگ

 

 

  

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۱/۲۶ - ۱۸:۵۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)