فراموش کردم
رتبه کلی: 2332


درباره من
آلبوم: huzun
 
عنوان: hawra ve sedra(هاورا و صدرا)
hawra ve sedra(هاورا و صدرا)
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 155 بازدید امروز: 154

این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:
تقریبا در نیمه راه نجف به کربلا بودیم که قصد استراحت در یکی از موکب ها کردیم.آنجا که بودیم چشمم به دو دختر کوچک و شیرین افتاد.خواستم با اونها ارتباط برقرار کنم تا اندکی خستگی از تنم در رود.ابتدا با زبان عربی به آنها سلام دادم و اسمشان را پرسیدم ولی آنها خندیدند و جواب ندادند و با همدیگر حرف زده و به خنده ی خود ادامه دادند.اینجا بود که من متوجه شدم این دو دختر شیرین و بانمک از تورکمان های عراق هستند.خوشحال شدم چون میتوانستم با زبان ترکی هر چه بهتر و راحتر با آنها حرف بزنم.خلاصه وقتی دیدند من به زبان ترکی حرف میزنم پیش من آمدند و چند دقیقه ای هم صحبت شدیم.البته ذره ای ترس در چشمانشان دیده میشد که یحتمل به خاطر ریش بلند من بود.
خلاصه این دو دختر از تورکمان های تلعفر بودند که بعد از حمله داعش به همراه خانواده در شهرهای نجف و کربلا آواره شده بودند.
خیلی شیرین سخن بودند.مظلومیت بی نهایت در صورت معصومشان دیده میشد.
بعد از مدتی پدرشان نزدیک آمد و پیش من نشست.با او هم سر سخن را باز کردم.
پدرشان در حالی که چشمانش خیس بود از سختی هایی که در این مدت بر آنها گذشته بود سخن میگفت.از دختر بچه هایی که همسن هاورا و صدرا که توسط داعش به کشورهای عربی فروخته شده بودند.
از بچه های معصومی که زیر گلوله ها و شمشیرهای داعش جان باخته بودند.و از تمام خانواده هایی که آواره ی بیابان ها شده بودند.
آن پدر میانسال اضافه کرد،آنهایی هم که از شر داعش نجات یافته بودند توسط پیشمرگه های کرد به شهادت میرسیدند.
من هم در بین سخنان این سه بزرگوار سکوت کرده بودم و بغض سنگینی گلویم را میفشرد.نمیدانستم به کی و به کجا لعنت بفرستم که باعث شده بودند هاوراها و صدراهای بیشماری جان ببازند و یا آواره شوند.
از هاورا و صدرا پرسیدم آرزوهایتان چیست؟
صدرا گفت به مدرسه بروم
و هاورا گفت آرزو دارم به خانه یعنی تلعفر برگردم
دیگر وقت خداحافظی رسید و با آنها خداحافظی کردم و تمام طول مسیر باقی مانده تا کربلا ،به این فکر میکردم که این بیگناهان چه تقصیری دارند که در مکان جغرافیایی به دنیا بیایند که که اینگونه هر روز جان خود را برداشته و آواره ی مکان دیگری شوند.


و بیشتر از همه این موضوع مرا ناراحت میکرد که پیشمرگه های کرد که همه ایرانی ها فکر میکنند انسان های آزاده ای هستند چرا تورکمان ها و شیعه ها را میکشند.آن هم به چه دلیل که در این گیر و دار به فکر تسخیر خانه ها و کاشانه های تورکمان ها و شیعه های آن منطقه هستند.

از این اتفاق تقریبا 10 روز میگذرد اما هنوز هم صدای خنده های معصوم هاورا و صدرا در گوش من زمزمه میشود.  
 
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۹/۰۹ ساعت 01:08
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)