به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی باشگاه خبرنگاران، “دیه”، دیعه و یا خونبها از قوانین اسلام است و بر اساس تعاریف فقهی، مال یا پولی است که به سبب کشتن انسان یا نقص عضو به کسی که صدمه دیده و یا به بازماندگان او پرداخت میشود.
در تعریف حقوقی، دیه کیفر نقدی است که از مجرم به نفع مجنیعلیه یا قائم مقام او گرفته شود و میزان دیه از سوی دادگاه برای جنایت تعیین شده است.
میزان دیه در دین اسلام برای مرد و زن مسلمان و مردان و زنان سایر دینهای آسمانی متفاوت است.
دیه در مذهب شیعه
بر اساس نظر فقهای شیعه، میزان دیه یک مرد مسلمان، بر اساس یکی از این شش معیار تعیین میشود: ۱۰۰۰ گوسفند، ۲۰۰ گاو، ۱۰۰ شتر، ۲۰۰ دست حله یمنی، ۱۰۰۰ دینار طلا، یا ۱۰۰۰۰ درهم نقره.
پرداخت دیه در ایران
در فقه شیعه که مبنای قوانین مجازات اسلامی در ایران است، پرداخت دیه بر عهده فرد مقصر است و اگر وی فوت کرده باشد از ماترک وی پرداخت میشود که البته امروزه در صورتی که تصادف با خودرو صورت گیرد پرداخت دیه برعهده شرکتهای بیمه است.
همچنین در مواردی پرداخت دیه کشتهشدگان را حکومت جمهوری اسلامی ایران بر عهده میگیرد از جمله در زمانیکه شخص یا اشخاصی در اثر ازدحام کشته یا زخمی شوند و یا جسد مقتولی در خیابان و اماکن عمومی پیدا شود و نتوان این قتل را به کسی نسبت داد، دیه از بیتالمال پرداخت میشود و فرقی نخواهد کرد که متوفی بر اثر قتل عمد کشته شده باشد یا قتل غیر عمد.
به طور مثال در حادثه رانندگی اگر مراجع انتظامی قتل را عمد تشخیص دهند، و مقصر یا قاتل در نزد مراجع قضایی شناخته نشود، ورثه دیه شخص را از دولت دریافت میکنند و یا اگر قاتل پس از مرگش شناسایی شود، پس از مرگ قصاص به دیه تبدیل شده که باید از اموال برجای مانده از وی پرداخت شود و اگر مالی نداشته باشد از اموال نزدیکترین خویشاوندان وی و اگر خویشاوندی نداشت یا آنها استطاعت پرداخت آن را نداشتند، حکومت پرداخت آن را به دولت واگذار میکند.
در مواردی که پس از پرداخت دیه از جانب دولت، قاتل شناسایی شود، موظف است دیه را به بیتالمال برگرداند. این حکم شامل عابران پیادهای که از محل ممنوع عبور افراد پیاده در خیابانها و اتوبانها عبور میکنند و با خودروی دارای سرعت مجاز برخورد کرده و کشته میشوند و راننده حاضر یا متواری شده است، نبوده و دیهای به خانواده این گروه از مقتولان تعلق نمیگیرد.
مبلغ دیه
قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران میزان دیه «یک انسان کامل» را برای سال ۱۳۹۰ بر اساس بهای صد شتر (معادل ۹۰ میلیون تومان) تعیین کرد که در سال ۱۳۹۱ مبلغ دیه در ماههای عادی به ۹۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان و در ماههای حرام به ۱۲۶ میلیون تومان افزایش یافت.
دیه اعضای مختلف بدن
هــریک از اعضـای بدن دارای دیهی خــاصی هستند که طبق شرایط مختلف به آنهــا تعلق میگیرد.
مو، دست، پــا، چشم و بقیه اعــضای بدن هــر کدام دیه مخصوص به خودشون را دارند، که نسبت به دیه کامل در نظر گرفته میشود.
فصل اول: دیه مو
ماده ۳۶۸: هرگاه کسی موی سر یا صورت مردی را طوری از بین ببرد که دیگر نروید، عهدهدار دیه کامل خواهد بود و اگر مجدد بروید نسبت به موی سر ضامن ارش است و نسبت به ریش ثلث دیه کامل را عهدهدار خواهد بود.
ماده ۳۶۹: هر گاه کسی موی سر زنی را طوری از بین ببرد که دیگر نروید ضامن دیه کامل زن است و اگر مجدد بروید عهده دار مهر المثل خواهد بود و در این حکم فرقی میان کوچک و بزرگ نیست.
تبصره: اگر مهرالمثل بیش از دیه کامل باشد فقط به مقدار دیه کامل پرداخت میشود.
ماده۳۷۰: هر گاه مقداری از موهای از بین رفته دوباره بروید و مقدار دیگر نروید نسبت مقداری که نمیروید با تمام سر ملاحظه میشود و دیه به همان نسبت دریافت میگردد.
ماده۳۷۱: تشخیص روئیدن مجدد مو ونروئیدن آن با خبره است و اگر طبق نظر خبره دیه یا ارش پرداخت شده و بعد از آن دوباره روئید باید مقدار زائد بر ارش به جانی مسترد شود.
ماده ۳۷۲: دیه موهای مجموع دو ابرو در صورتیکه هرگز نروید پانصد دینار است و دیه هر کدام دویست و پنجاه دینار و دیه هر مقدار از یک ابرو به همان نسبت خواهد بود اگر دوباره روئیده شود در همه موارد ارش است و اگر مقداری از آن دوباره روئیده شود و مقدار دیگر هرگز نروید نسبت به آن مقدار که مجدداً روئیده شود ارش است و نسبت به آن مقدار که روئیده نمیشود و دیه با احتساب مقدار مساحت تعیین میشود.
ماده ۳۷۳: از بین بردن موهای پلک چشم موجب ارش است خواه دوباره بروید خواه نروید و خواه تمام آن باشد و خواه بعض آن.
ماده ۳۷۴: از بین بردن مو در صورتی موجب دیه یا ارش میشود که به تنهایی باشد نه از بین بردن عضو یا کندن پوست و مانند آن که در این موارد فقط دیه عضو قطع شده یا مانند آن پرداخت میگردد.
فصل دوم: دیه چشم
ماده ۳۷۵: از بین بردن دو چشم سالم موجب دیه کامل است و دیه هر کدام از آنها نصف دیه کامل خواهد بود.
تبصره: تمام چشمهایی که بینای دارند در حکم فوق یکسانند گرچه از لحاظ ضعف و بیماری و شبکوری و لوچ بودن با یکدیگر فرق داشته باشند.
ماده ۳۷۶: چشمی که در سیاهی آن لکه سفیدی باشد اگر مانع دیدن نباشد دیه آن کامل است و اگر مانع مقداری از دیدن باشد بطوری که تشخیص ممکن باشد به همان نسبت از دیه کاهش مییابد و اگر به طور کلی مانع دیدن باشد در آن ارش و دیه نیست.
ماده ۳۷۷: دیه چشم کسی که دارای یک چشم سالم و بینا باشد و چشم دیگر وی نابینای مادرزاد بوده یا در اثر بیماری یا علل غیرجنایی از دست رفته باشد دیه کامل است و اگر چشم دیگر وی را در اثر قصاص یا جنایتی از دست داده باشد دیه آن نصف است.
ماده ۳۷۸: کسی که دارای یک چشم بینا و یک چشم نابینا است دیه چشم نابینای او ثلث دیه کامل است خواه چشم او مادرزاد نابینا بوده یا در اثر جنایت نابینا شده باشد.
ماده ۳۷۹: دیه مجموع چهار پلک دو چشم دیه کامل خواهد بود و دیه پلکهای بالا ثلث دیه کامل و دیه پلکهای پائین نصف دیه کامل است.
فصل سوم: دیه بینی
ماده ۳۸۰: از بین بردن تمام بینی دفعتاً یا نرمه آن که پایین قصب و استخوان بینی است موجب دیه کامل است و از بین بردن مقداری از نرمه بینی موجب همان نسبت دیه است.
ماده ۳۸۱: از بین بردن مقداری از استخوان بینی بعد از بریدن نرمه آن موجب دیه کامل و ارش است.
ماده ۳۸۲: اگر با شکستن یا سوزاندن یا امثال آن بینی را فاسد کنند در صورتی که اصلاح نشود موجب دیه کامل است و اگر بدون عیب جبران شود موجب یکصد دینار است.
ماده ۳۸۳: فلج کردن بینی موجب دو ثلث دیه کامل است و از بین بردن بینی فلج موجب ثلث دیه کامل است.
ماده ۳۸۴: از بین بردن هر یک از سوراخهای بینی موجب ثلث دیه کامل است و سوراخ کردن بینی بطوری که هر دو سوراخ و پرده فاصل میان آن پاره شود یا آنکه آن را سوراخ نماید در صورتی که باعث ازبین رفتن آن نشود موجب ثلث دیه کامل است و اگر جبران و اصلاح شود موجب خمس دیه است.
ماده ۳۸۵: دیه از بین بردن نوک بینی که محل چکیدن خون است نصف دیه کامل است.
فصل چهارم: دیه گوش
ماده ۳۸۶: از بین بردن مجموع دو گوش دیه کامل دارد و از بین بردن هر کدام نصف دیه کامل است و ازبین بردن مقداری از آن موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام گوش خواهد بود.
ماده ۳۸۷: از بین بردن نرمه گوش ثلث دیه آن گوش را دارد و از بین بردن قسمتی از آن موجب دیه به همان نسبت خواهد بود.
ماده ۳۸۸: پاره کردن گوش ثلث دیه دارد.
ماده ۳۸۹: فلج کردن گوش دو ثلث دیه و بریدن گوش فلج ثلث دیه را دارد.
تبصره: هر گاه آسیب رساندن به گوش به حس شنوایی سرایت کند و به آن آسیب رساند یا موجب سرایت به استخوان و شکستن آن شود، برای هر کدام دیه جداگانهای خواهد بود.
ماده ۳۹۰: گوش سالم و شنوا و گوش کر در احکام مذکور در موارد فوق یکسانند.
فصل پنجم: دیه لب
ماده ۳۹۱: از بین بردن مجموع دو لب دیه کامل دارد و از بین بردن هر کدام از آن نصف دیه کامل و از بین بردن هر مقداری از لب موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام لب خواهد بود.
ماده ۳۹۲: جنایتی که لبها را جمع کند و در اثر آن دندانها را نپوشاند موجب مقداری است که حاکم آن را تعیین مینماید.
ماده ۳۹۳: جنایتی که موجب سست شدن لبها شود به طوری که با خنده و مانند آن از دندانها کنار نرود موجب دو ثلث دیه کامل است.
ماده ۳۹۴: از بین بردن لبهای فلج و بیحس ثلث دیه دارد.
ماده ۳۹۵: شکافتن یک یا دو لب به طوری که دندانها نمایان شوند موجب ثلث دیه کامل است و در صورت اصلاح و خوب شدن خمس دیه کامل خواهد بود.
فصل ششم: دیه زبان
ماده ۳۹۶: از بین بردن تمام زبان سالم یا لال کردن انسان سالم یا ضربه مغزی و مانند آن دیه کامل دارد و بریدن تمام زبان لال، ثلث دیه کامل خواهد بود.
ماده ۳۹۷: از بین بردن مقداری از زبان لال، موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام زبان خواهد بود ولی دیه قسمتی از زبان سالم به نسبت از دست دادن قدرت ادای حروف خواهد بود.
ماده ۳۹۸: تعیین مقدار دیه جنایتی که بر زبان وارده شده و موجب از بین رفتن حروف نشود با این حال موجب عیب گردد با تعیین حاکم خواهد بود.
ماده ۳۹۹: هر گاه مقداری از زبان را، کسی قطع کند که باعث از بین رفتن قدرت ادای مقداری از حروف باشد و مقدار دیگر را که باعث از بین رفتن باقی حروف گردد، دیه به نسبت از بین رفتن قدرت ادای حروف است.
ماده ۴۰۰: بریدن زبان کودک قبل از حد سخن گفتن موجب دیه کامل است.
ماده ۴۰۱: بریدن زبان کودکی که به حد سخن گفتن رسیده ولی سخن نمیگوید ثلث دیه را دارد و اگر معلوم شود که زبان او سالم و قدرت تکلم داشته، دیه کامل محسوب و ما بقی از جانی گرفته میشود.
ماده ۴۰۲: هرگاه جنایتی موجب لال شدن گردد و دیه کامل از جانی گرفته شود و مجدد زبان به حالت اول بازگردد و سالم شود دیه مسترد خواهد شد.
فصل هفتم: دیه دندان
ماده ۴۰۳: از بین بردن تمام دندانهای بیست و هشت گانه دیه کامل دارد و به ترتیب زیر توزیع میشود:
۱- هر یک از دندانهای جلو که عبارتند از پیش، چهارتایی و نیش که از هر کدام دو عدد در بالا دو عدد در پائین میروید و به طور کل دوازده عدد خواهد بود، پنجاه دینار و دیه مجموع آنها ششصد دینار میشود.
۲- هر یک از دندانهای عقب که در چهار سمت پایانی از بالا و پایین در هر کدام یک ضاحک و سه ضرس قرار دارد و به طور کل شانزده عدد خواهد بود بیست و پنج دینار و دیه مجموع آنها چهارصد دینار میشود.
ماده ۴۰۴: دندانهای اضافی به هر نام که باشد و به هر طرز که روئیده شود دیهای ندارد و اگر در کندن آنها نقصی حاصل شود تعیین مقدار ارش آن با قاضی است و اگر هیچگونه نقصی حاصل نشود ارش نخواهد داشت ولی به نظر قاضی تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میشود.
ماده ۴۰۵: هرگاه دندانها از بیست و هشت عدد کمتر باشد به همان نسبت از دیه کامل کاهش مییابد، خواه خلقتاً کمتر باشد یا در اثر عارضهای کم شده باشد.
ماده ۴۰۶: فرقی میان دندانهایی که داری رنگهای گوناگوناند نیست و اگر دندانی در اثر جنایت سیاه شده و نیافتد دیه آن دو ثلث دیه همان دندان است که سالم باشد و دیه دندانی که قبلا” سیاه نشده ثلث همان دندان سالم است.
ماده۴۰۷: شکاف (اشقاق) دندان که بدون کندن و از بین بردن آن باشد تعیین جریمه مالی آن با حاکم است.
ماده ۴۰۸: شکستن آن مقدار از دندان که نمایان است با بقا ریشه، دیه کامل آن دندان را دارد و اگر بعد از شکستن مقدار مزبور کسی بقیه را از ریشه بکند جریمه آن با نظر حاکم تعیین میشود، خواه کسی که بقیه را از ریشه کنده همان کسی باشد که مقدار نمایان دندان را شکسته یا شخص دیگری باشد.
ماده ۴۰۹: کندن دندانهای شیری کودک که دیگر بجای آن دندان نروید دیه کامل آن را دارد و اگر به جای آن دندان بروید دیه هر دندان شیری که کنده شد یک شتر است.
ماده ۴۱۰: دندانی که کنده شود دیه کامل دارد گرچه همان را در محل خود قرار دهند و دوباره همانند سابق شود.
ماده ۴۱۱ : هرگاه دندان دیگری بجای دندان اصلی کنده شده، قرار گیرد و مانند دندان اصلی شود، کندن آن دیه کامل دارد.
فصل هشتم: دیه گردن
ماده۴۱۲: شکستن گردن به طوری که گردن کج شود دیه کامل دارد.
ماده ۴۱۳: جنایتی که موجب کج شدن گردن شود و همچنین جناتی که مانع فرو بردن غذا گردد جریمه آن با نظر حاکم تعیین میشود.
ماده ۴۱۴: هرگاه جنایتی که موجب کج شدن گردن و همچنین مانع فرو بردن غذا شده، اثر آن زایل گردد دیه نداشته و این در صورتی است که ارش پرداخت شود، گرچه بعد از برطرف شدن اثر آن با دشواری بتواند گردن را مستقیماً نگه بدارد یا غذا را فرو ببرد.
فصل نهم: دیه فک
ماده ۴۱۵: از بین بردن مجموع دو فک دیه کامل دارد و دیه هر کدام از آنها پانصد دینار است و از بین بردن مقداری از هر یک موجب دیه مساحت همان مقدار است و دیه از بین بردن یک فک بامقداری از فک دیگر نصف دیه با احتساب دیه مساحت فک دیگر خواهد بود.
ماده ۴۱۶: دیه فک، مستقل از دیه دندان است و اگر فک با دندان از بین برود دیه هر یک جداگانه محسوب میگردد.
ماده ۴۱۷: جنایتی که موجب نقص فک شود یا باعث دشواری و نقص جویدن گردد تعیین جریمه مالی آن با نظر حاکم است.
فصل دهم: دیه دست و پا
ماده ۴۱۸: از بین مجموع دو دست تا مفصل مچ، دیه کامل دارد و دیه هر کدام از دستها نصف دیه کامل است خواه منجی علیه دارای دو دست باشد یا یک دست و دست دیگر را خلقتاً یا در اثر سانحهای از دست داده باشد.
ماده ۴۱۹: دیه قطع انگشتان هر دست تنها تا مچ پانصد دینار است.
ماده ۴۲۰: جریمه مالی بریدن کف دست که خلقتاً بدون انگشت بوده و یا در اثر سانحهای بدون انگشت شده است با نظر حاکم تعیین میشود.
ماده ۴۲۱: دیه قطع دست تا آرنج پانصد دینار است خواه دارای کف باشد و خواه نباشد و همچنین دیه قطع دست تا شانه پانصد دینار است، خواه آرنج داشته باشد خواه نداشته باشد.
ماده ۴۲۲: دیه دستی که دارای انگشت است اگر بیش از مفصل مچ قطع شود و یا بالاتر از آرنج قطع گردد پانصد دینار است به اضافه ارش که با در نظر گرفتن مساحت تعیین میشود.
ماده ۴۲۳: کسی که از مچ یا آرنج یا شانه وی، دو دست داشته باشد دیه دست اصلی پانصد دینار است و نسبت به دست زائد قاضی به هر نحو که مصلحت بداند نزاع را خاتمه میدهد و تشخیص دست اصلی و زاهد به نظر خبره خواهد بود.
ماده ۴۲۴: دیه ده انگشت دو دست و همچنین دیه ده انگشت دو پا دیه کامل خواهد بود، دیه هر انگشت عشر دیه کامل است.
ماده ۴۲۵: دیه هر انگشت به عدد بندهای آن انگشت تقسیم میشود و بریدن هر بندی از انگشتهای غیر شست ثلث دیه انگشت سالم و در شست نصف دیه شست سالم است.
ماده ۴۲۶: دیه انگشت زائد ثلث دیه انگشت اصلی و دیه بندهای زائد ثلث دیه بند اصلی است.
ماده ۴۲۷: دیه فلج کردن هر انگشت دو ثلث دیه انگشت سالم است و دیه قطع انگشت فلج ثلث دیه انگشت سالم است.
ماده ۴۲۸: احکام مذبور در مواد این فصل در پا نیز جاری است.
فصل یازدهم: ناخن
ماده ۴۲۹: کندن ناخن به طوری که دیگر نروید یا فاسد و سیاه بروید، ده دینار و اگر سالم و سفید بروید پنج دینار است.
فصل دوازدهم: دیه ستون فقرات
ماده ۴۳۰: شکستن ستون فقرات دیه کامل دارد خواه درمان نشود و یا بعد از علاج به صورت کمان و خمیدگی درآید یا آنکه بدون عصا نتواند راه برود یا توانایی جنسی او از بین برود و یا مبتلا به سلس و ریزش ادرار گردد و نیز دیه جنایتی که باعث خمیدگی پشت شود یا آنکه قدرت نشستن یا راه رفتن را سلب نماید دیه کامل خواهد بود.
ماده ۴۳۱: هرگاه بعد از شکستن یا جنایت وارد نمودن بر ستون فقرات، معالجه مؤثر شود و اثری از جنایت باقی نماند جانی، باید یکصد دینار بپردازد.
ماده ۴۳۲: هرگاه شکستن ستون فقرات باعث فلج شدن هر دو پا شود برای شکستن دیه کامل و برای فلج دو پا دو ثلث دیه کامل منظور میگردد.
فصل سیزدهم: دیه نخاع
ماده ۴۳۳: قطع تمام نخاع دیه کامل دارد و قطع بعضی از آن به نسبت مساحت خواهد بود.
ماده ۴۳۴: هر گاه قطع نخاع موجب عیب عضو دیگر شود اگر آن عضو دارای دیه معین باشد بر دیه کامل قطع نخاع افزوده میگردد و اگر آن عضو دارای دیه معین نباشد ارش آن بر دیه کامل قطع نخاع افزوده خواهد شد.
فصل پانزدهم: دیه دنده
ماده ۴۳۷: دیه هر یک از دندههایی که در پهلوی چپ واقع شده و محیط به قلب است، بیست و پنج دینار و دیه هر یک از سایر دندهها ده دینار است.
فصل شانزدهم: دیه استخوان زیر گردن
ماده ۴۳۸: شکستن مجموع دو استخوان ترقوه دیه کامل دارد و شکستن هر کدام از آنها که درمان نشود یا با عیب درمان شود نصف دیه کامل است و اگر به خوبی درمان شود چهل دینار است.
فصل هجدهم: دیه استخوانها
ماده ۴۴۲: دیه شکستن استخوان هر عضوی که برای آن عضو دیه معینی است خمس آن است و اگر معالجه شود و بدون عیب گردد دیه آن چهار پنجم دیه شکستن آن است و دیه کوبیدن آن ثلث دیه آن عضو و در صورت درمان بدون عیب چهار پنجم دیه خرد شدن استخوان است.
ماده ۴۴۳: در جداکردن استخوان از عضو به طوری که آن عضو بیفایده گردد، دو ثلث دیه همان عضو است و اگر بدون عیب درمان شود، دیه آن چهار پنجم دیه اصل جدا کردن است.
فصل نوزدهم: دیه عقل
ماده ۴۴۴: هرجنایتی که موجب زوال عقل گردد، دیه کامل دارد و اگر موجب نقصان آن شود ارش داشته و بر طبق ماده ۴۴۵ از بین بردن عقل یا کم کردن آن موجب قصاص نخواهد شد.
ماده ۴۴۶: هر گاه در اثر جنایتی مانند ضربه مغزی و شکستن سر یا بریدن دست، عقل زایل شود برای هر کدام دیه جداگانه خواهد بود و تداخلی ایجاد نکرده.
ماده ۴۴۷: هرگاه در اثر جنایتی عقل زایل شود و دیه کامل از جانی دریافت شود و دوباره عقل برگردد دیه مسترد میشود و ارش پرداخت خواهد شد.
ماده ۴۴۸: مرجع تشخیص زوال عقل یا نقصان آن دو نفر خبره عادل است و اگر در اثر اختلاف رأی خبرگان زوال یا نقصان عقل ثابت نشود، قول جانی با سوگند مقدم است.
فصل بیستم: دیه حس شنوایی
ماده ۴۴۹: از بین بردن حس شنوایی مجموع دو گوش دیه کامل و از بین بردن حس شنوایی یک گوش نصف دیه کامل دارد گرچه شنوایی یکی از آن دو قوی تر از دیگری باشد.
ماده ۴۵۰: هر گاه کسی فاقد حس شنوایی یکی از گوشها باشد، کر کردن گوش سالم او نصف دیه را دارد.
ماده ۴۵۱: هر گاه معلوم باشد که حس شنوائی باز نمیگردد یا دو نفر عادل اهل خبره گواهی دهند که باز نمیگردد دیه مستقر میشود و اگر اهل خبره امید به برگشت آن را پس از گذشت مدت معینی داشته باشد و با گذشتن آن مدت شنوایی برنگردد دیه استقرار پیدا میکند و اگر شنوائی قبل از دریافت دیه باز گردد ارش ثابت میشود و اگر بعد از دریافت آن بازگردد دیه مسترد نمیشود و اگر مجنی علیه قبل از دریافت دیه فوت کند، دیه ثابت خواهد بود.
ماده ۴۵۲: هر گاه بریدن هر دو گوش شنوایی را از بین ببرد، دو دیه کامل لازم است و هر گاه با بریدن یک گوش حس شنوایی بطور کلی از بین برود یک دیه کامل و نصف دیه لازم میشود، اگر با جنایت دیگری حس شنوایی از بین برود، دیه جنایت و دیه شنوایی لازم است.
تبصره: هرگاه دو نفر عادل اهل خبره گواهی دهند که شنوایی از بین نرفته ولی در مجرای آن نقصی رخ داده که مانع شنوایی است، همان دیه شنوایی ثابت است.
ماده ۴۵۳: هرگاه کودکی که زبان باز نکرده در اثر کر شدن نتواند سخن بگوید جانی، علاوه بر دیه شنوایی به پرداخت ارش محکوم میشود.
ماده ۴۵۴: هر گاه در اثر جنایتی حس شنوایی و گویایی از بین برود دو دیه کامل دارد.
ماده ۴۵۵: اگر کسی سبب پاره شدن پرده گوش دیگری شود محکوم به پرداخت ارش است.
ماده ۴۵۶: در صورت اختلاف جانی و مجنی علیه هر گاه با نظر خبره معتمد موضوع روشن نشود مورد از باب لوث است و مجنی علیه با قسامه دیه را دریافت خواهد کرد.
فصل بیست و یکم: دیه بینایی
ماده ۴۵۷: از بین بردن بینایی هر دو چشم دیه کامل دارد و از بین بردن بینایی یک چشم نصف دیه کامل را دارد.
تبصره: فرقی در حکم مذکور بین چشم تیزبین یا لوچ یا شب کور و مانند آن نیست.
ماده ۴۵۸: هر گاه باکندن حدقه چشم، بینایی از بین برود، دیه آن بیش از دیه کندن حدقه نخواهد بود و اگر در اثر جنایت دیگر مانند شکستن سر، بینائی از بین برود دیه جنایت با ارش و دیه بینائی آن لازم است.
ماده ۴۵۹: در صورت اختلاف بین جانی و مجنی علیه با گواهی دو مرد خبره عادل یا یک خبره مرد و دو زن خبره عادل به اینکه بینایی از بین رفته و دیگر باز نمیگردد و یا اینکه بگویند امید به بازگشت آن وجود دارد با این حال مدت آن را تعیین نکنند، دیه ثابت میشود و همچنین اگر برای برگشت آن مدت متعارفی تعیین نمایند و آن مدت سپری شود و بینائی باز نگردد دیه ثابت خواهد بود و هر گاه مجنی علیه قبل از سپری شدن مدت تعیین شده فوت کند دیه استقرار مییابد و همچنین اگر دیگری حدقه او را بکند، دیه بینایی بر جانی اول ثابت خواهد بود و هر گاه بینایی بازگردد و شخص دیگری آن چشم را بکند، بر جانی اول فقط ارش لازم است.
ماده ۴۶۰: هر گاه مجنی علیه مدعی شود که بینائی هر دو چشم یا یک چشم او کم شده به ترتیب با آزمایش و سنجش با همسالان یا با مقایسه با چشم دیگر وی به نسبت تفاوت دیه پرداخت میشود و در صورتی که از طریق آزمایش علم حاصل نشود از طریق قسامه اقدام میشود.
ماده ۴۶۱: هر گاه مجنی علیه ادعا کند که بینایی او زایل شده و شهادتی از متخصصان در بین نباشد، حاکم او را با قسامه سوگند میدهد و به نفع او حکم صادر میکند.
تبصره: قسامه برای کوری دو چشم شش قسم و برای کوری یک چشم سه قسم و برای کم شدن بینائی به نسبت کم شدن آن است، اعم از اینکه مدعی به تنهایی و یا با افراد دیگر قسم یاد کند.
فصل بیست و دوم: دیه حس بویایی
ماده ۴۶۲: از بین بردن حس بویایی هر دو مجرای بینی دیه کامل دارد و در صورت از بین بردن بویایی یک مجری نصف دیه است و قاضی در مورد اخیر قبل از صدور حکم باید به طرفین تکلیف صلح بنماید.
ماده ۴۶۳: در صورت اختلاف بین جانی و مجنیعلیه هر گاه با آزمایش یا با مراجعه به دو متخصص عادل از بین رفتن حس بویایی یا کم شدن آن ثابت نشود با قسامه (طبق تبصره ماده ۴۶۱) به نفع مدعی حکم میشود.
ماده ۴۶۴: هر گاه حس بویایی قبل از پرداخت دیه بازگردد ارش آن پرداخت خواهد شد واگر بعد ازآن بازگردد باید مصالحه نمایند و اگر مجنی علیه قبل از سپری شدن مدت انتظار بازگشت بویایی،فوت کند، دیه ثابت میشود.
ماده ۴۶۵: هرگاه در اثر بریدن بینی حس بویایی از بین برود، دو دیه لازم است و اگر در اثر جنایت دیگر بویایی از بین رفت، دیه جنایت بر دیه بویایی افزوده میگردد و اگر آن جنایت، دیه معین نداشته باشد ارش آن بر دیه بویایی اضافه خواهد شد.
فصل بیست و سوم: دیه چشایی
ماده ۴۶۶: از بین بردن حس چشایی موجب ارش است.
ماده ۴۶۷: هر گاه با بریدن زبان حس چشایی از بین برود بیش از دیه زبان نخواهد بود و اگر با جنایت دیگری حس چشایی از بین برود دیه یا ارش آن جنایت بر ارش حس چشایی افزوده میگردد.
ماده ۴۶۸: در صورتی که حس چشایی بازگردد ارش مسترد میشود.
ماده ۴۶۹: اگر با مراجعه به دو نفر کارشناس عادل مقدار جنایت روشن شود طبق آن عمل میشود در غیر این صورت لوث،با قسامه مدعی حسب مورد حکم به نفع او صادر خواهد شد.
فصل بیست و چهارم: دیه صوت و گویایی
ماده ۴۷۰: از بین بردن صوت شخص به طور کامل، که نتواند صدای خود را آشکار کند دیه کامل دارد، گرچه بتواند با اخفات و آهسته صدای خود را برساند.
ماده ۴۷۱: از بین بردن گویایی به طور کامل که نتواند سخن بگوید نیز دیه کامل دارد.
ماده ۴۷۲: جنایتی که موجب نقصان صوت شود ارش است.
ماده ۴۷۳: ارش جنایتی حذف که باعث از بین رفتن صوت نسبت به بعضی از حروف شود باید با مصالحه معلوم گردد.