درسال جدید،همه چی نو میشه، ما چرا نو نشیم...!؟
دلـت را بتـکان ...!
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین،بگذار همانجا بماند؛
فقط از لا به لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت...!
دلت را محکم تر اگر بتکانی،
تمام بغض و کینه ها و حسرت هایت هم می ریزد...!
حالا آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتند،
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است! باید باشد،باید بماند...!
دلت را ببین؛
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد...؟
حالا این دل جای " او" ست؛
دعوتش کن
حالا تو ماندی و یک دل،
یک دل و یک قاب تجربه،
یک قاب تجربه و مشتی خاطره،
مشتی خاطره و یک " او"...!
یک او...، یعنی همانخـــدا...!
کلید دلت رو بده دستش؛
بگوخدایا؛ مراقب دلم باش تا تو این سال جدید، لغزش نکنه
ناشکری نکنه
ناسپاس نعماتت نباشه
بگو خدایا...!
دلم رو صفا بده
اینجا گاهی، گرد و غبار می شینه
بگوخدایا...!
میشه منو یاد آوری کنی...؟
میشه کمکم کنی وگاهی، اون سرشو بگیری و با هم تکونش بدیم؟
دلم میخواد هیچوقت، گردی روش باقی نمونه!
ترمه نوشت:
چن روزپیش، یه واقعه تلخ رو تجربه کردم ،فرزندم مشکوک به نوعی بیماری
شد و دنیا برام جهنم؛ اما بعد از آزمایشات متعدد، پزشک متوجه شد که چیز
مهمی نیست، خدای بزرگ رو شاکرم...
متوجه شدم که اگه همه دنیا رو داشته باشم، به یک سردردش نمی ارزه...
پس خدا رو شاکرم، به داده هاش و نداده هاش.
و میگم دنیا ارزش کینه و عداوت و قهر ووو،رو نداره...واقعاً که نداره.