فراموش کردم
رتبه کلی: 13305


درباره من
مهدی اصلانی (MAHDIASLANI0901 )    

خونه تکونی دل

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۱/۰۱ ساعت 17:42 بازدید کل: 143 بازدید امروز: 143
 

کسی می آید... کسی می آید... کسی دیگر... کسی بهتر... کسی که مثل هیچکس نیست

 

دلانه تکانی شب عید...!

    "بدونیم داشتن دل بزرگ،هنره"

اینم بدونیم؛ و و و مهمره...!

بیایید مونو ونیم ر و ن ، اونو .

و بیایید در این روزها، دلمون رو بزرگ کنیم...!

 

 

تمام زیبایی های بهار از خاک ست...؛

خاکی که بی هیچ چشم داشتی ریشه گیاهان را در خود حفظ می کند تا از گزند

زمستان در امان باشند .

بیایید خاک باشیم:

خاک باشیم تا بی چشم داشت،اَمین وبی بهانه بخشنده و زندگی بخش باشیم.

خاک باشیم و برف ناملایمات روزگار و آدمها را فرو خوریم وبا آفتاب صبرمان

برفهای کُدورت را ذوب کنیم تا ریشه دوستی هامان در بهارعشق وزیدن ها ،

جانی دوباره گیرند و گلهای باهم بودن برویانیم.

خاک باشیم تا سیلی رگبارها و تگرگهای نامهربانی های دیگران را به دل نگیریم

و اگر ساقه دوستی ها شکست، نگذاریم ریشه اش خشک شود.

خاک باشیم تا ردپای زمستانی و گِل آلود زندگی را با بارانهای نوازشگر بهاری

بشوییم.

خاک باشیم تا به هنگام سرمای تنهایی آدمها، مکانی گرم برایشان فراهم کنیم و

در تابستان گرم بی عاطفگی با جرعه ای آب سرد، مهربانی را به ریشه جانشان

هدیه دهیم.

 

دلانه دوستانه :

در گیرو دار زندگی ، فراوان پیش میآید که باهم درگیر می شویم.

بکوشیم فراوان پیش بیاید که از هم دل گیر نشویم .

دیروز،تاریخچه امروز زندگیست و فردا معماست.

پس بکوشیم عشق و محبت را از یکدیگر دریغ نکنیم،

شاید دیگر فردایی نباشد.

دلانه مادرانه :

"به یاد فرزند عزیزم که دیگرکنارمان نیست

هرروز و این روزها بیادش هستیم، زیاد" 

نوشته شده در یکشنبه ۱۳۳/۱/۱ساعت ۱۱:۳ ‎ب.ظ توسط ترمه /کلیک مهربانی (124) |
دل تکونی...!

درسال جدید،همه چی نو میشه، ما چرا نو نشیم...!؟

دلـت را بتـکان ...!

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین،بگذار همانجا بماند؛

فقط از لا به لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت...!

دلت را محکم تر اگر بتکانی،

تمام بغض و کینه ها و حسرت هایت هم می ریزد...!

حالا آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتند،

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است! باید باشد،باید بماند...!

دلت را ببین؛

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد...؟

حالا این دل جای " او" ست؛

دعوتش کن

حالا تو ماندی و یک دل،

یک دل و یک قاب تجربه،

یک قاب تجربه و مشتی خاطره،

مشتی خاطره و یک " او"...!

یک او...، یعنی همانخـــدا...!

کلید دلت رو بده دستش؛

بگوخدایا؛ مراقب دلم باش تا تو این سال جدید، لغزش نکنه

ناشکری نکنه

ناسپاس نعماتت نباشه

بگو خدایا...!

دلم رو صفا بده

اینجا گاهی، گرد و غبار می شینه

بگوخدایا...!

میشه منو یاد آوری کنی...؟

میشه کمکم کنی وگاهی، اون سرشو بگیری و با هم تکونش بدیم؟

دلم میخواد هیچوقت، گردی روش باقی نمونه!

 

ترمه نوشت:

چن روزپیش، یه واقعه تلخ رو تجربه کردم ،فرزندم مشکوک به نوعی بیماری

شد و دنیا برام جهنم؛ اما بعد از آزمایشات متعدد، پزشک متوجه شد که چیز

مهمی نیست، خدای بزرگ رو شاکرم...

متوجه شدم که اگه همه دنیا رو داشته باشم، به یک سردردش نمی ارزه...

پس خدا رو شاکرم، به داده هاش و نداده هاش.


و میگم دنیا ارزش کینه و عداوت و قهر ووو،رو نداره...واقعاً که نداره.

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۱/۰۱ - ۱۷:۴۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)