فراموش کردم
رتبه کلی: 4418


درباره من
نیش دوست از نیش عقرب بتر است* پس بزن عقرب که نیشت کمتر است.
وثوقی (MANSOURMKM )    

مرگ انسانیت

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۸/۲۴ ساعت 22:28 بازدید کل: 415 بازدید امروز: 132
 

 

از همان روزی که دست حضرت قابیل                                                                                                                                           

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر  پیغام آوران حضرتت باری تعالی

زهر تلخ دشمنی در جانشان جوشید

آدمیت مرده بود.

گر چه آدم زنده بور.

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

وز همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود.

بعد دنیا  هی پر از آدم شد و این آسیاب

گشت  و گشت

قرن ها از مرگ آدم هم گذاشت

ای دریغ!

آدمیت بر نگشت

قرن   ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا زخوبی ها تهی ست

صحبت  از آزادگی پاکی مروت  ابلهی ست

صحبت از  موسی و عیسی و محمد نابجاست

قرن موسی چومبه هاست

روزگار انسانیت است

من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندر این ایام زهرم در پیاله اشک و خونم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم ؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای!جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند!

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان یکسر نرسَت

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویر سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفت و گو از مرگ انسانیت است.

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۸/۲۴ - ۲۲:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)