فراموش کردم
رتبه کلی: 297


درباره من
سلام ای رهــگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حـــروف و واژه هایــم بنــگر
و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بـــــــــــعـد
به رسم روزگار
مراو عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار

--::---::---::---::---::---::---::-

میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش
نمی افتد

--::---::---::---::---::---::---::-
باران
باران صدایم میزند
از پشت این دیوار غم
از پشت این دلمردگی
با قطره هایش دم به دم
باران صدایم میزند
با شور و با سرزندگی
با خود به دورم میبرد
از سرزمین تشنگی
باران صدای عشق تو
عشقی که تنهایم گذاشت
عشقی که بیم مردنم
با رفتنش هرگز نداشت
باران صدایم میزند
در خلوت شبهای دور
آواز تلخ قلب من
در کوچه های سوت و کور
باران صدایم میزند
از خاطرات گم شده
آمد سراغ خستگی
گوید جهان روشن شده
باران نویدم میدهد
عشقم فراموشم شود
آخر تمام عشق من
همراه باران میرود

--::---::---::---::---::---::---::-
خدایا . . .
دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت !
نزدیک،
بی خطر،
بخشنده،
بی منت . . .

--::---::---::---::---::---::---::-

سکــــــوتِ مــن
هیچگــــاه از رضایــــتم نیست !!
مــــن اگـــــر راضی بودم
سکـــــوت نمیکردم
مـــیخندیدم ..

--::---::---::---::---::---::---::-

یاشاسین اورمومنیم گؤزل ائلیم

مریم کاظمی. (MARMAROROM72 )    

واژگان خانوادگی و خویشاوندی در زبان تورکی

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۶/۰۶ ساعت 22:44 بازدید کل: 466 بازدید امروز: 300
 

واژگان خانوادگی و خویشاوندی در زبان تورکی

 

آبجی- آغاباجی.

 

آقا پسر - خان اوغلان.

 

ازدواج - ائوله نیش. ائولنمه.

 

ازدواج کردن - ائولنمک. باش بیر اولماق. اویلانماق.

 

ازدواج کردن با زن بیوه – قودوزلانماق.

 

بچه - بیچه. پیتا. چاغا. چوجوق. بئچه. بالا. اوشاق. یاورو.

 

بچة اول- تون. ایلک.

 

بچة دوم- آردیل.

 

بچة آخر- سون بئشیک.

 

برادر - اچه. قارداش. داداش. آناداش. قارناش. قوتجا. ددش. دوغان.

 

برادر اندر- اوگئی قارداش.

 

برادر بزرگ- ایجی. آقابیگ. آقا داداش. آبی. تاماتا قارداش.

 

برادر بزرگتر- آغابیگ. اچه. اچی. آجیک. آچیغ.

 

برادر بزرگ زن - قایین.

 

برادر تنی- تووقان قارداش.

 

برادرخواندگی- قارداشلاشما.

 

برادرخوانده - قارداشلیق.

 

برادرخوانده شدن- قارداشلاشماق.

 

برادر خونی- قان قارداش. آندالیق.

 

برادر رضاعی- کؤکلتاش. کوکه.

 

برادرزاده یا خواهرزاده - یئغن.

 

برادرزن- قایین.

 

برادر زن بزرگ- قایین آغا.

 

برادر زن کوچک- قایین اینی.

 

برادر سوگندی- آندا.

 

برادر شوهر- قایین.

 

برادر شوهر بزرگ- قایین آغا. آغا قایین. شاه میرزا.

 

برادر شوهرکوچک- بالا داداش. قایین اینی.

 

برادر شیری- سود قارداش.

 

برادر صیغه ای- قانقسیق. آند قارداش. قارداش آغا. اوخوما قارداش.

 

برادرکوچک- آینی. قارداشجیق. قوستو.

 

برادر کوچک زن - یوکورچو.

 

برادر ناتنی- قارداشلیق. قانقسیق. اوگئی قارداش.

 

برادری- قارداشلیق. دوغانلیق.

 

برادر یا خواهر شیری- امیکدش.

 

برادری کردن- دوغانلاماق.

 

پدر- آتا. دده.

 

پدر بزرگ - بابای. بابا. آقابابا. قارتاتا. دیب دده.

 

پدربزرگ عروس یا داماد- قودا بابا.

 

پدربزرگ مادری- دای آغا.

 

پدربزرگ ناتنی- بابالیق.

 

پدرخوانده- دده لیک.

 

پدر زن - قایین آتا.

 

پدر شوهر - قایین آتا. قایناتا.

 

پدر و مادر- آتا آنا. آقاییه. دده ننه.

 

پسر - اوغلان. اوغول.

 

پسر اول - ایلکی.

 

پسربچه - ارکا. اوغلان اوشاغی. اوغلانجیق. اوغلوجاق. قیران. آرتان سویشن.

 

پسربچة مؤدب- آقابالا.

 

پسر برادر- ویچیقار. قارداش اوغلو.

 

پسرجان - اوغول بالا.

 

پسر خاله - ائو اوغلو. خالا اوغلو.

 

پسرخانه نشین - قیز بیبی.

 

پسرختنه نشده - قاپچیقلی.

 

پسرخوانده- اوغوللوق. یوفقا.

 

پسرخواهر - باجی اوغلو. قونچیقار.

 

پسردایی- دایی اوغلو. دایونقار.

 

پسرعمو - عمو اوغلو.

 

پسرعمه - بی بی اوغلو.

 

پسر کوچک خانواده- اوراچی.

 

پسر مجرد- سوبای. خاتین سیز.

 

پسر ناز پروردة مادر- آرلات.

 

پسر یکی یکدانه- ار کؤیول.

 

پیرزن - قوجا قاری. آغ باش. آغ بیرچک. قاری ننه. قاری. قورتقا. آغ باشلیق.

 

پیرمرد - آویچقا. قوجامان. قوجا کیشی.

 

جاری- ائلتی. ایلتی.

 

خواهر - سینگیل. قیز قارداش. باجی.

 

خواهر بزرگتر - ائجه. ائکه. آقاباجی. آبلا. آپا.

 

خواهر خوانده - باجیلیق.

 

خواهر زاده - ییگن.

 

خواهر زن - بالدیز. قایین قیز. گؤرومجه. گودوشه. قایین سینگیل.

 

خواهر زن برادر بزرگ- قوداقای.

 

خواهر شوهر- بالدیز. قایین قیز. گؤرومجه. گودوشه. قایین سینگیل. گؤرمو. قادینجیق. گؤرومجه. گؤروم. گلین قیزجیق.

 

خواهر شوهر بزرگ- شاه باجی.

 

خواهر شیری- سود باجی.

 

خواهر صیغهای- باجیلیق.

 

خواهرک- باجی جیق.

 

خواهر کوچک- اویا. سینگیل.

 

خواهر کوچکتر عروس یا داماد- قوداچا.

 

خواهر ناتنی- باجیلیق.

 

خواهر و برادر - باجی قارداش.

 

خواهری- باجیلیق. آبلالیق.

 

داماد - گووئی. کؤیو. کوره کن. کویکو. یئزنه. آیزنه. بیگ. گؤره گن. کوی اوغلو. ائنیشته. پچچه.

 

داماد سر خانه- ایچ کؤیو.

 

دختر - قیز.

 

دختراندر- قیزلیق.

 

دخترانه - قیزسوو.

 

دختر بالغ - ارلیک.

 

دختربچه- قیران. قیسقای.

 

دختر بزرگ خانواده - قیز آغا.

 

دختر ترشیده- قالقین. آغوندا. قارتیمیش.  

 

دختر جوان- اوغلاغی.

 

دختر چاق و سفید- مامیلی ماتان.

 

دخترخاله - خالا قیزی.

 

دختر خانم- خانیم قیز.  

 

دختر خانم بزرگ- بایکات.

 

دختر خانم کوچک- قیسقای.

 

دخترخوانده- قیزلیق. قیزلاق.

 

دختر خواهر - باجی قیزی.

 

دختر دایی- دایی قیزی.

 

دختر دم بخت - ارلیک قیز. ارکم. اردن. واریملی. گئن قالا.

 

دختر زیبا- آشینا.

 

دختر شیری- سود قیزی.

 

دختر عمو - عموقیزی.

 

دختر عمه - بی بی قیزی.

 

دختر غیر باکره- آناسینین قیزی.

 

زن - قادین. آرواد. یورتوز.

 

زن آزاد- باشی بوش.

 

زناشویی- ائولنمه.

 

زنانه - قادینجا.

 

زن برادر- ائنگه. گول باجی. بیرجه باجی.

 

زن برادر زن - قایین آروادی.

 

زن برادر شوهر- قایین آروادی.

 

زن برادر کوچک- گلدی.

 

زن بیوه-قودوز. دول.

 

زن خانهدار - ائو آروادی.

 

زن داداش- ائنگه. گول باجی. قارداش آروادی. قارداش خاتینی.

 

زن دایی- آغ باجی.

 

زن عمو - امیجی. عمو دوستو. بادا.

 

زن مطلّقه- باشی بوش. دوللاما.

 

زن نازا - قارا دون. قورات.

 

زن و بچه- آرواد اوشاق.

 

زن و شوهر - ار آرواد. قاری قوجا. باغ باغیش.

 

شجره نامه - سویلوق.

 

شوهر- ار. آیواز. قوجا.

 

شوهر خواهر - انشته. آیزنه. باجی اری.

 

شوهردار - ارلی.

 

شوهر مادر شیری- سود بابا.

 

عروس- آغ دوواقلی. گلین.

 

عروس خانم- گلین خانیم.

 

عروسی- توی. دوگون.

 

عمو- آباقا. آتا قارناش. بیگگه. تاتا.

 

عمّه - بی بی. قاتا. ماما.

 

مشاطه - ائنگه. دیقیزا. یئنگه. آسقیچی.

 

هوو - گونو.

 

یتیم - اؤکسوز. اؤگسوز.

........

خانواده-اویماق ( oymaq)

تبار-بوی(  boy)

نژاد-سوی(  soy)

قبیله-اوبا(  oba)

مردم-بودون ( budun)

مردم- ائل ( el)

ملت-اولوس ( ulus)

.....

بایستی چند نکته را متذکر شویم:

مثلی هست که گفته می شود «فئلان کسین بیر "سویی(suy)" دایی سینا چَکیب(فلانی یکی از تیره هایش به دائی اش رفته است! ». )

کلمه "سوی" تورکی با کلمه "سوی" فارسی هم معنی است(یکی است!)؛ ریشه این کلمه، همان کلمه "سو" می باشد. در تورکی به هر چیز جاری و سیلان یاب، "سو" گفته می شود، این کلمه هم از همان ریشه و بمعنی "محل و مقصد جریان" می باشد.

اطلاق ریشه ی "سُی(soy)" که کلمه ای با تداول معنایی "پوست کندن!" می باشد، اشتباه است. گمان می رود افرادی بدلیل شباهت کلمه مذکور به "سو(آب)"، آن را با ضمّه همراه ساخته اند تا به نوعی تفاوت ایجاد کنند.

--------------

اوروق = فامیل، خویشاوند، قُوهوم

در قاراداغ مثلی هست که گفته می شود «اوروغوم اُلسون، اورومودا اُلسون (خویشاندی داشته باشم، در "ارومیه" باشد -- منظور این که "فامیلی داشته باشم، هر چند که در راه دوری باشند" (ارزش خویشاوند )»  )

به احتمال زیاد این کلمه همریشه با اسامی شهرهای "اور ، اورومی(ارومیه) ، اورومچی" می باشد. (احتمالاً بدلیل مجمع جوامع و خویشاوندان بودن این شهر ها )

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۶/۰۶ - ۲۲:۴۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)