ایفای نقش شخصیتی در فیلم ، از خلال کنش ها و واکنش ها ، ژست ها ، تغییر حالت های چهره ، تغییر رفتار و تغییر لحن گفتار را ، بازیگری گویند. بازیگری پاسخی خلاقانه و آکنده از پویایی به محرکها و شرایط یک زندگی فرضی است که به شخصیت و محیط پیرامون و به زمان و مکانی که در آن زندگی میکند به شرطی که بتواند افکار و احساسات و موضوع را به تماشاگر انتقال دهد وفادار است. بزرگان سینما، بازیگری رو به دو نوع خلاصه می کنند. بازیگری به شیوه متد (method acting) و بازیگری به شیوه سیستم (system acting). تفاوت این دو شیوه به در نظر گرفتن اصالت برای بازیگر و یا نقش است. معتقدین به شیوه متد، مانند استاد مسلم و مدرس این نوع از بازیگری، آقای “لی استراسبرگ” معتقد هستند که “اگر می خواهید دیگران بگریند، نخست باید خود گریه کنید (ارسطو)”. از این جهت این افراد به “حافظه عاطفی” بازیگر به عنوان سر منشا موفقیت او در ایفای نقشی تاثیر گذار بیشتر اهمیت می دهند. بازیگر در لحظات تراژیک، با مراجعه به حافظه عاطفی خود، سعی می کند خود را در شرایطی متناسب با موضوع قرار دهد، و با یادآوری این لحظات، تاثیر گذارترین بازی را به نمایش بگذارد. از این روست که چنین بازیگرانی در هنگام نقش آفرینی بازی نمی کنند، بلکه زندگی می کنند و تراژدی می آفرینند. نمونه موفقترین این بازیگران “آلپاچینو” است، که به خاطر بهترین بازی ها بارها نامزد اسکار شده و چندین بار نیز آن را برنده شده است. ولی برعکس، طرفداران شیوه سیستم، معتقد هستند که این نقش است که در اولویت قرار دارد، و بازیگر نباید در هیچ شرایطی فراتر از متن عمل کرده و همواره باید در اختیار متن باشد. البته این شیوه بازیگری نیز همواره در تقابل با شیوه متد حرف هایی برای گفتن دارد. بی شک همه اساتید سینما با بزرگان این شیوه مانند “استدلا آدلر” و “استانیلافسکی” آشنایی دارند، والبته می دانند که این شیوه خود پرورش دهنده شیوه متد بوده و پایه و اساس موفقیت در متد، پرورش یافتن در سیستم است.
مریم موسوی