|
رتبه کلی: 3108
|
|
درباره من یوردم ترکمانچای_ 28یاش _ترک سون
|
حسین
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بودافسوس که به جای افکارش،زخمهای تنش را به ما نشان دادند وبزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۲/۱۶ - ۱۳:۱۷ 5 نظر , 159
بازدید
اجبار
خدایی را که به اجبار به یاد آوری بی اختیار فراموشش خواهی کرد. ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۲/۱۵ - ۱۳:۰۷ 7 نظر , 191
بازدید
خداوندا...
خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم، مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی، نمیگویی،! خداوندااگر ر...
تاریخ درج:
۹۲/۱۲/۰۲ - ۲۲:۱۹ 4 نظر , 151
بازدید
رقص دختران هندی
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم .چون آنان از روی عشق وعلاقه می رقصند ولی پدر و مادرم ازروی عادت نماز می خوانند
دکتر شریعتی ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۱۷ - ۲۰:۵۹ 5 نظر , 186
بازدید
زندگی
خواستم زندگی کنم ؛راهم را بستند
ستایش کردم ؛گفتند خرافات است
عاشق شدم ؛گفتند دروغ است
گریستم؛گفتند بهانه است
خندیدم؛ گفتند دیوانه است
دنیارا نگه دارید ؛میخواهم پیاده شوم...
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۱۷ - ۲۰:۵۷ 3 نظر , 162
بازدید
فرق اسلام حقیقی با اسلام دروغین
اسلام حقیقی میگوید :نانت را خودت بخور حرفت را هم خودت بزن وفقط من برای اینم که تو به این حق برسی.اسلام دروغین میگوید:تو نانت را بیاور به مابده وما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم وووووحرف بزن اما آن حرفی که
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــامیــــــــــــــ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۱۷ - ۲۰:۳۵ 4 نظر , 189
بازدید
ارزانی
چه کسی میگوید که گرانیست اینجا ؛دوره ی ارزانیست...!
چه شرافت ارزان ؛تن عریان ارزان ودروغ از همه ارزان تر وچه تخفیفی خورد قیمت ؛شرف هر انسان......
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۱۷ - ۲۰:۲۹ 4 نظر , 154
بازدید
تمسخر
هرگزکسی رابه مسخره نگیر شاید در دنیای خویش قهرمانی باشد. ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۱۳ - ۲۳:۴۶ 8 نظر , 151
بازدید
آزادی
کسی که دلش را به بند کشد جانش را آزاد کرده است....
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۱۳ - ۲۳:۳۴ 5 نظر , 150
بازدید
آذربایجان
نماد ترک ها
شب مستی
شبی مست می گذشتم از ویرانه ای چشم مستم خیره شد بر خانه ای پدری کور و فلج افتاده کنج خانه ای مادری مات و پریشان همچو یک پروانه ای پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم دخترک اما مشغول عیش با بیگانه ای بعد از آن عهد بستم که دیگر مست نروم سوی هر خانه ای تا نبینم دختری عصمت فروشد بهر نان خانه ای. ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۱/۰۱ - ۱۵:۲۲ 4 نظر , 165
بازدید
مردم شهری که
خاص بودن توی مغز اتفاق می افته نه تو...
این تصویر توسط مدیران انجمن ها حذف شده است.
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــایه
هرکس به طریقی دل ما می شکند
این تصویر توسط مدیران انجمن ها حذف شده است.
با چی؟
این تصویر توسط مدیران انجمن ها حذف شده است.
این تصویر توسط مدیران انجمن ها حذف شده است.
شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــراب
این هم همشهریمون
این تصویر توسط مدیران انجمن ها حذف شده است.
این تصویر توسط مدیران انجمن ها حذف شده است.
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|