در قرآن با دو واژه از مردم خواسته شده است تا در کارهای نیک و پسندیده مشارکت فعال و سازنده داشته باشند. این دو واژه عبارتند از "سبقت" و "سرعت". بازشناسی مفهوم این واژگان در تبیین صحیح مشارکت نقش ویژهای را ایفا خواهد نمود.
"سبقت" در لغت به معنای پیشی گرفتن در راه، کار، فکر و علم است[1] و "سرعت" عبارت است از شتاب داشتن؛ این معنی هم در اجسام کاربرد دارد و هم در کارها.[2] نقطه مقابل آن، واژهی " بُطء" به معنای کندی است.
سبقت در کار خیر و سرعت داشتن در آن، از صفات پسندیده به حساب میآیند اما عجله در کارها چه کار خوب باشد و چه بد، از صفات نکوهیده و ناپسند است. دلیل آن هم نکتهی لطیفی است که در معنای عجله نهفته است. راغب میگوید: «مقصود از عجله، خواستن چیزی است که هنوز موعدش فرا نرسیده است.»[3]
تفاوت "سرعت" و "سبقت" در کارها
سرعت به معنای شتاب است. در این جا سخن از این است که بیتوجه به دیگران هر کسی خود میبایست در کارهای نیک و خیر شتاب ورزد و تأنّی و مکث و درنگ نکند. وقتی گفته میشود که در کاری باید شتاب داشت، توجه به خود فرد و عملکرد او نسبت به کاری است که باید انجام دهد و در حقیقت سرعت در کار، در حوزهی فردی مطرح میشود.
در مسابقه و پیشیگرفتن چنان که از خود واژه ظاهر است، نوعی نسبت در آن نهفته است. از این رو ارتباط نزدیکی با مسایل اجتماعی پیدا میکند. به این معنا که هر کسی میبایست خود را با دیگری مقایسه کرده و بسنجد و در کارهای نیک و پسندیده بکوشد تا از دیگری سبقت گیرد. به دیگر سخن اگر دو تن میتوانند کاری نیک و خیر انجام دهند، هریک میبایست تلاش کند که زودتر از دیگری به آن اقدام کند.[4]
آیات مربوط به سبقت در کارهای نیک
کسانی که برای رسیدن به قُرب خداوند لحظه شماری میکنند؛ کسانی که ایمان به روز واپسین دارند و معتقدند که بازگشت همه به سوی خداست و بلاخره کسانی که لحظههای غفلت و کوتاهی برای جلب رضایت معبود را جایز نمیشمارند و آن را عقب ماندن از غافلهی مشتاقان معبود میدانند، همواره خواهان پیشگام بودن در این مسیر هستند.[5]
به همین دلیل است که فرشتگان،[6] پیامبران[7] و بندگان صالح خدا[8] در قرآن به این ویژگی ستوده شدهاند که در کارهای نیک از پیشیگیرندگانند.
به جز گروه نخست که همواره جویای پیشگامی در این مسیر میباشند، خداوند دیگر بندگان و ایمانآورندگان را نیز تشویق به سبقت در کارهای خیر میکند:
«[...] اگر خدا میخواست همهی شما را امت واحدی قرار میداد ولی خدا میخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست سپس از آنچه در آن اختلاف میکردید به شما خبر خواهد داد.»[9]
سفارش قرآن به ایمانآورندگان این است که بهجای بحث و گفت و گو در مورد چیزهایی که ثمرات چندانی دربر ندارد، توجه خود را معطوف به کارهای خوب کنند و سعی کنند که در آن کارها از یکدیگر سبقت گیرند:
«هر طایفهای قبلهای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است (بنابراین، زیاد در بارهی قبله گفتگو نکنید! و به جای آن،) در نیکیها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همهی شما را (برای پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر میکند زیرا او، بر هر کاری تواناست.» [10]
سیرهی پیشوایان(ع) در پیشگامی
روش و سیرهی پیامبر و پیشوایان دین(ع) اینگونه نبود که تنها دستورات و پیامهای الهی را به مردم برسانند؛ بلکه نخست خود به آنها عمل میکردند و سپس به دیگران میگفتند. بنابراین میتوان پیشبینی کرد که حتی در عمل به این توصیهی قرآنی نیز ایشان پیشگام همگان بودند
امیرمومنان و پیشوای متقیان(ع) در بیان ویژگیهای خود اینچنین میگوید:
«آن گاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهستهتر بود امّا در عمل برتر و پیشتاز بودم.»[11]
آنکه افکارش تنها دنبال یافتن کارهای خوب باشد، به مرور زمان دارای شخصیتی میشود که حتی آنجایی که دیگران متوجه کارهای خوب نیستند، او پیش از دیگران به انجام دادن آن اقدام مینماید و این همان خصوصیّاتی است که در شخصیّت حضرت علی(ع) میتوان یافت.
دلایل شتاب در کارهای نیک
به چه علت باید در کارهای خیر شتاب نمود و از دیگران پیش افتاد؟ برای پاسخ به این سوال، باید روشن نمود که اصولا چرا انسانها در کارها –چه خوب و چه بد- شتاب میکنند؟ از دست ندادن فرصتها برای به دست آوردن منافع دنیوی یا اخروی جواب مناسبی است که به این پرسش میتوان داد. امیرمومنان(ع) در این باره چنین میفرماید:
«خدا شما را رحمت کند! پس بشتابید به سوی آباد کردن خانههایی که شما را به آبادانی آن فرمان دادند و تشویقتان کرده، به سوی آن دعوت کردهاند،[...] وه! چگونه ساعتها در روز، و روزها در ماه، و ماهها در سال، و سالها در عمر آدمی شتابان میگذرد؟!»[12]