فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3778


درباره من
سلام
.
.
میلاد هستم
.
18ساله
.
سوم تجربی
.
دوستامو دوستشون دارم
.
در ضمن اگه به مطالبم نظر بدین به مطلباتون حتما نظر میدم.
**********************
چقدر سخت است لبزیز باشی از"گفتن"ولی....در هیچ سویت محرمی نباشد.
**********************
هرکه با ما دوست باشد سرور و سالار ماست/یاد او درمان ما و قلب او در قلب ماست.
میلاد صباغ زاده (MILADTANHA91 )    

مادر زرنگ!!!

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۱/۱۱ ساعت 23:52 بازدید کل: 221 بازدید امروز: 124
 

 

خانمی برای دیدن پسرش به محل تحصیل او در خارج سفر کرد.در انجا متوجه شد که پسرش با یک دختر هم اتاقی است .

کاری از دست او بر نمی امد و از طرفی هم دختر خیلی خوشگل بود.

او به رابطه میان انها مطمئن شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد.

پسر که فکر مادرش را خوانده بود گفت:"من میدانم که شما چه فکری میکنید اما من به شما اطمینان

میدهم که من و ان دختر فقط هم اتاقی هستیم".

حدود یک هفته بعد دختر پیش پسر امد و گفت:"از وقتی مادرت از اینجا رفته قندان نقره ای من گم شده توفکر نمی کنی مادرت ان را برداشته باشد"؟

پسر گفت:"خب من شک دارم اما برای اطمینان به او ایمیل میزنم"

او در ایمیل خود اینگونه نوشت:

مادر عزیزم من نمی گم که شما قندان را ازخانه من برداشتید و در ضمن نمی گم که شما ان را برنداشتید.اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی شما به تهران برگشتید گم شده.با عشق پسرت.

روز بعد پسر ایمیلی با این مضمون از مادرش دریافت کرد:

من نمی گم تو با ان دختر رابطه ای داری و در ضمن نمی گم که تو با او رابطه نداری.اما در هر صورت واقعیت این است که

"اگر او در رختخواب خودش می خوابید حتما تا الان قندانش را پیدا کرده بود"

با عشق مادرت.

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۱/۱۱ - ۲۳:۵۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)