آیاغ: پا، قدم، گام، بر خلاف فارسی که لفظ پا از کمر شروع و به کف پا ختم می شود. پای ترکی صرفا شامل پاشنه تا سر انگشت (کف پا) است و بقیه اسم دیگری دارد
آیاق: قدح, جام, کاسه, درد
در فارسی عبارت " آیاق شدن " : رفیق شدن, هم کاسه, از این معنی است.
فضولی با استفاده از فعل مرکب دو معنایی " آیاق چکمک " : پا کشیدن(قطع رابطه)/ درد کشیدن, آیاق را در بیت زیر با مهارت تمام به هر دو معنای پا/پیمانه به کار برده:
محرم اولماز رندلر بزمینده می نوش ائتمه
ای فضولی چک ایا ق اول بزمدن یا چک ایاغ
ماسا آیاغی: پایه میز
گورپو آیاقی: پایه پل, پایانه ( در مورد آب های راکد )
قویو آیاغی: پایانه چاه, مسیری که آب چاه به آن سمت روان است
داشیما آیاغی: پایانه حمل و نقل
قئرخ آیاق: چهل پله, در تبریز قدیم کاریزها و قنات هایی بوده که چندین پله خورده و به آب می رسید. پله آنان دقیقا چهل تا نبوده, چهل در اینجا نشان دهنده کثرت است.
آیاق آخاتماق (سورومک): تانی کردن تعلل
بیر آیاغی گلر/ بیر گلمز: با اکراه, با تردید
آیاغ توتوب یئریمک/آیاغ آلیب گئتمک: افزون شدن, از حد گذاشتن, به حد وفور رسیدن
چوره ک آیاق توتوب گئدیر: نان از حد گذشته
آیاق کسمک: قطع رابطه کردن, سر نزدن, دم کسی را قیچی کردن
آیاقسیز: بی دست و پا, بی هنر
آیاق دیره مک: پا فشاری کردن
آیاغینی بیر باشماقا دیره ئیب: دوتا پایش را تو یک کفش کردن, اصرار کردن
آیاغ یئری: مستراح، توالت، دستشوئی، مبال
آیاغ یولو: به بیماری اسحال گفته میشود
آیاغا قالخماق: به پا شدن، قائم شدن
آیاغا دورماق: به اخترام کسی ایستادن
آیاغدان ـ با شا: از پا تا سر
ال، آیاغ: دست و پا
آیاغدان دوشمک: از پا افتادن، خسته شدن، از پاافتادن دراثر پیری و بیماری
آیاغلاماق : لگد مال کردن
ایاغ وورماق: پا زدن، رکاب زدن
آیاغ دان سالماق: خسته کردن
آیاغ دان دوشمک: از پا افتادن
آیاغ حاققی: حق القدم
آیاغ آلتی: زیر پایی ، زیلو
آیاغ قابی: کفش
آیاغیم زویدو: سور خوردم
ایاغیم چتدی: معادل فارسی ندارد
آیاغیم گئتدی (زویدو): سورخوردم
آیاغیم بورخولدو: پایم پیچید
آیاغیم سیندی: پایم شکست
آیاغیمین خیرداسی اوینادی : پایم ترک برداشت
آیاغیم چاتلادی: پایم ترک خورد
آیاغیم آغرییر: پایم درد میکند
آیاغیم سانجی ائلهییر: معادل فارسی ندارد
آیاغ ساخلاماق: مکث کردن، توقف موقت
آیاغ اوسته: سرپا
آیاغیم اوشویور: پایم سردشه
آیاغیم تؤکولور: معادل فارسی ندارد کنایه از شدت سرما و درد و عزاب
آیاغیمی سویوق آپاریر: معادل فارسی ندارد.
آیاغینی چک: پایت را بکش
آیاغینی اوزالتما: پایت را دراز مکن
آیاغینی ییغ: پایت را جمع کن، پایت را بکش
آیاغ اوزونلوق ائلمه: معادل فارسی ندارد، کنایه از نهی کردن از جاهای
نامنا سب
آیاغ گؤتور: تند برو
آیاغ آت: حرکت کن
آیاغ آلدی: فرار کرد ، تند رفت
آیاغیم داشا دهیدی: پایم به سنگ خورد
آیاغیم داشا ایلیشدی پایم به سنگ گیرکرد
آیاغیما تیکان باتدی: خار به پایم رفت
آیاغیم کئییدی: پایم کرخت شد ، بی حس موقتی
آیاغین سینسین: پایت بشکنه
آیاغین شیل اولسون: فلج بشه
آیاغین توپال اولسون: پایت لنگ بشه
مثال: (توپال تیمور ـ تیمور لنگ)
آیاغین قوروسون: پایت خشک بشه، کنایه از لنگ شدن
آیاغلاشماق: همراهی کردن پا بپا رفتن
آیاغ آچماق: پا گشائی کردن، در آذربایجان مرسوم است که، فردای شب زفاف دوستان و آشنایان به دیدن داماد رفته، ضمن تبریک گفتن، پولی را به عنوان هدیه که آن را «گؤروم» گویند به شاه داماد تقدیم میکنند کهف این رسم را «آیاق آچما، یا خود آیاق آچماق» گویند.
آیاغا دولاشماق: به پر و پا پیچیدن
آیاغا دؤشنمک: به پای کسی افتادن، التماس کردن
آیاغینی کسمک: پابریدن، منع کردن از جایی
آیاغ اوستو: سرپایی، گذرا
آیاغچی: دوره گرد، دستفروش، ساقی، سقا
گؤزو آیاغینین آلتینی گؤرمور: زیر پایش را نمیبیند، کنایه از تکبر و خود خواهی.
ال ، آیاغ ایتیرمک: دست و پا گم کردن
آیاغیم قابار قویدو: پایم تاول زد
آیاغیم ازیلدی: پایم له شد، کوفته شد، خرد شد
یورغانینا گؤره، قیچینی اوزالت: پایت را از گیلیمت دراز مکن «امثال و حکم».
دولانان آیاغا داش دهیر: عاقبت، جوینده، یابنده بود؛؛؛
دئمک اولمورکی، آیاغین یاندی چک کنارا: معادل فارسی ندارد ؛؛؛
...