در سال ۱۳۳۰ق/۱۲۹۱ش فرماندهان سپاه روس مستقر در اردبیل, با همکاری حکمران مزدور اردبیل یکی از مردان رشید عشایر اوجارود مغان به نام محمد قلی خان آلارلو را دستگیر کرده, و به طرز ناجوانمردانه به دار زدند
وقتی اخبار جنایت مشترک روس و حکمران اردبیل در قتل محمدقلی خان آلارلو به شاهسونهای مغان رسید دست به قیام عمومی زدند
ژنرال فیدراوف فرمانده قشون روس در اردبیل با سه هزار سالدات و توپخانه به جنگ شاهسون ها رفت و در دربند ثمرین از روستاهای استان اردبیل آرایش جنگی گرفت و به روی ایل شاهسون از جمله طایفه قوجا بیگلوها, عیسی لوها و آلارلوها آتش گشود.
شاهسونها که سلاح سنگین نداشتند به راهبرد جنگ های چریکی رو آورده و با کشاندن نیروهای دشمن به دره های سبلان تلفات سنگینی بر آنها وارد می کردند چون ایام ییلاق سر رسید شاهسونها به سمت دشت مغان حرکت کردند و فیدراوف چون مقاومت شاهسونها را دید به پادگان اردبیل عقب نیشینی کرد
در سال۱۳۳۱ق که شاهسون ها دوباره به ییلاق آمدند, این بار نیز فیدراوف با سه هزار نفر از اردبیل, دلماچوف با سه هزار نفر از تبریز و از راه اهر و دو قشون بزرگ از راه اصلاندوز به سمت ییلاق سبلان حرکت کردند و شعله های آتش جنگ دوباره بر افروخته شد و شاهسونها از چهار طرف محاصره شد
و چون تمام راه های بین مشکین و اردبیل کوهستانی بود روس ها توپ ها و تجهیزات سنگین را با شتر حمل میکردند. در این بین یکی از سرگردکان طایفه عیسی لو با یکی از تفنگچیان خود سوار بر اسب پیش تاختند و در میان چشمان سالدات ها و رگبار مسلسل ها تمام شتران را جمع آوری کرده و به غنیمت گرفت.
مولف کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ از قول مرحوم میرزا عباس محسنی نقل میکند:
فیدراوف فرمانده کل قوای روسیه شجاعت و شهامت طوایف شاهسون را تمجید می نمود و افسوس میخورد که اینها فاقد علم و سواد هستند اگر آنها را تربیت نمایند , قشون هیچ دولتی نمی تواند در مقابل اینها مقاومت کند.
مطالب خواندی از غلامحسین ساعدی در کتاب توپ در توصیف صحنه جنگ در دامنه سبلان۱۳۳۱ق:
وقتی خبر ورود دلماچوف روس به "طاووس گولی" به گوش طوایف های شاهسون مغان رسید دشمنی قدیمی طوایف ناگهان فراموش شد و همه از کینه دست کشیدند و هرجا بودند و هرکاری داشتند کنار گذاشتند و به تاخت رو به طاووس گولی راه افتادند
طایف قوجه بیگلوها همه مسلح از راه تیگانلو به راه افتادند.... دو طایفه حاجی خواجه لو و آلارلو باهم به راه افتادند
هاوار خان و حاجی ایلدیروم یک شب پشت تپه های زیوه جمع شده بودند و بره کشته بودند و نان و نمک تازه میکردند و کینه ها فراموش شده بود و هوارخان سی قبضه تفنگ به حاجی ایلدیرم بخشیده بود...
طایفه حسن حاجیلو آلاچیق ها را برچیدند و خود را به طایفه آدی گوزل رساندند و به طرف طاووس گولی تاخته بودند
حاجی زیاد با هفتاد ایلیاتی از بوزقوش برگشته و در نیمه راه به طایفه خلیفه لو برخورد کرد و بعد دسته جمعی از کوه های سرسبز چالداغ به طرف طاووس گولی راه افتادند..
طایفه ساریخان بیگلو نیز برای کمک به دیگران مصمم شده بودند و حاجی باباش با هفتاد مرد از تپه های قوتور سوئی پیش می تاختند آنها پنجاه تفنگ بیشتر نداشتند و دیگران با خورچین های پر از سنگ و کلوخ دیوانه وار به سمت طاووس گولی می رفتند
طایفه گبلو نیز بی آنکه کسی آنها را خبر کرده باشد در ییلاقات کورعباس لو جمع شده بودند ...
طایفه دمیرچی لو که هیچ اسلحه و تفنگی نداشتند از خیاو نفت با خود آورده بودند...
طایفه گه ییگلو که فقط حاجی فرج و عالشان بیگ تفنگ داشتند بقیه با چوب و چماق از چالداق راه افتادند....
صدای توپخانه های دشمن بزرگان دیگر طوایف را به جنب و جوش وا داشته بود در اندک زمانی طوایف بیله سوار، انگوت و گرمی همچون پیرایوتلو ،اجیرلو، عربلو، ساربانلو، جیلودارلو از سمت شمال به دشمن رسیدند و طوایف میکاییلو، زرگر، اودلو از جهت شرقی برآمدند و توپخانه های دشمن به آتش کشیده شد و عده ای به دست شاهسون ها افتاد و صدها سالدات روسی کشته شد. عاقبت با وساطت بزرگان عشایر دالانی از سمت شرقی میدان جنگ ایجاد شد تا باقی نیروهای روسی خارج شوند و فیدراوف با ذلت و خواری با باقی نیروهای خلع سلاح شده و با پرچم سفید به علامت تسلیم از راه بیله سوار به سمت پادگان مرزی رفت.
حادثه ای که درس عبرت آموز از حماسه های مردمان دشت مغان و خفت و زبونی دولتمردان مشروطه داشت