کورش/ کورس (سیروس / سایروس) در زبان های گوناگون، با توجه به دیدگاه ها که دایماً متفاوت هستند، مفهوم : بزرگ، نیک، جنگ، جنگ آور و خونریز ..... را تداعی می کند و منشاء آن اسلاوی باید باشد و ظاهراً لقب است نه اسم.
در فارسی : خروس ( ترکی : خوروز / هوروز ، ظاهراً دخیل از فارسی است ) یادآور حیوان جنگی است. خوروشو / خارشو ( نیک و دلنشین ) در روسی قابل دقت است. نام « خشایارشا » تا حدودی به این کلمه نزدیک است. « گوروس » نام شهری است در ارمنستان کنونی که ترکان به قاعده تبدیل : گ _ ی آن را یوروس نیز خوانند.
بدین ترتیب : به خود کلمه روس / اوروس نزدیک می شویم این کلمه (روس) در زبان نروژی به معنای ملاح یا مهاجم دریایی بوده است.
این جاست که کم کم به این می اندیشم که نکند کلمه « یورش » در فارسی که اجماعاً ترکی تلقی شده است در واقع صورت دیگری از : روس / یوروس باشد که در عهد قدیم مفهوم حمله و هجوم و مهاجمان خونریز را افاده میکرده .......
لفظ ترکی « یورویوش yürüyüş _ یورش » از مصدر یورومک yürümək : حرکت کردن / یوگورمک yügürmək : حمله کردن) باعث شده که اشتباهاً کلمه ترکی تلقی شود.
از طرف دیگر الفاظ مشابه لفظ کورس / روس ...... در زبان های گوناگون نیز همگی دارای سرخی و خون است : انــ rose : گل سرخ، فرانسه : روژ / اتــ : روسو rosso : سرخ ، روسی : ریژیی سرخ ، : روژوا ( باد سرخ )همگی معنی سرخ را افاده می کند.
ایضاً : کیراز ( ترکیه ) که معنی و صورت فارسی آن «گیلاس» ( در مفهوم میوه قرمز و سرخ رنگ است ) . در روسی : کِراسنی ( سرخ ) کِرور ( خون ). ایضاً : « رس » نیز همان معنی را داراست ( خاک رس : خاک قرمز رنگ)
همه لقب در مردی جمع است که تاریخ ما نام نیکی از آن به یاد نداشته و اصولا یادی از وی نداشته است! مردی که حتی به نزدیکان خود نیز خیانت روا داشت، برای رسیدن به قدرت بر پدر بزرگ خود آستیاک عاصی شد و بر وی تیغ کشید اطرافدان وی را به فساد و خیانت واداشت و با تهاجم و تطاول و گذر از دریای خون و خیانت پدر و مربی خود آستیاک را شکست داد و اکباتان را غارت کرد و شوهر خاله اش (داماد آستیاک) را کشته و و زن او (خاله خود) را به زنی گیرد! هرجا که رسید جویی از خون راه انداخت و در تمام زندگی از تاخت و تاز و کشتار و خونریزی بازنماند مگر آن گاه که سرانجام بانو «توموریس» سلطان ماساژت ها حاکم وقت آذربایجان، شرنک شکست به کام او ریخت. اردوی تیغ به مزد ویرانگر او را تاراند و سر بریده اش را در خمره ای از خون غوطه ور ساخت و گفت:
- تو از خون سیراب نمی شدی، اینک من سیرابت میکنم ....!
نهایت مردم خاطره تلخ او را به طاق نسیان نهاده و یک باره و برای همیشه فراموشش کردند. اما مورخین یهود، همانا که اجدادشان به وقت خود او را علیه بابل تجهیز کردند و توراتشان وی را منجی نامیده بود. او را « کوروش کبیر !؟ » و مصدر اعلامیه حقوق بشر! به ما معرفی کردند. و تاریخی آغشته با اغراق و افسانه از او جعل کردند همه یادآور نام یا لقب مهاجمی سرخ موی و خون ریز است
منبع:
کتاب "حاشیه بر زبانشناسی " مولف اسماعیل هادی
ص ۳۹،۳۸،۳۷،۳۶