فرهنگ کُشی به جای نسل کُشی و کوره فرهنگ سوزی به جای کوره آدم سوزی.
از بیماری های بزرگی که در قرم بیستم منجر به جنایت هولناک شده است یکی اعتقاد به جامعه و کشور «یکدست» است. هیتلر آلمانی بزرگ و «یکدست» عاری از یهودیها، اسلاوها، معلولین، کمونیست ها، همجنس گرایان و کولی ها میخواست. امروز رهبران بلگراد و ایروان نیز صربستان و ارمنستانی بزرگ، یکدست و عاری از مسلمان و کاتولیک میخواهند. هیتلر از طریق برپای اردوگاههای مرگ و محو فیزیکی عناصری که «یکدستی» مورد نظر او را خدشه دار کرده بودند در صدد رسیدن به آرمان نهایی خود حرکت کرد. میلوسوویچ، کاراجیچ، ترپتروسیان و کوچریان از روشهای شامل محو فیزیکی و سیاست «سرزمین سوخته» استفاده می کنند.
اما در بعضی کشورها سیاست گذارانی که هدف رسیدن به «یکدست» بودن کشور را (که خود با عبارت «وحدت ملی کشور» از آن یاد کرده و میکند) سرلوحه تلاش خود میدانند، شیوه ملایمتری را برای رسیدن به رسیدن به «یکدستی» مورد نظر خود برگزیده اند: آسیملاسیون. در این شیوه «جسم» قربانیان حفظ میشود اما روح آنان باید مطابق فرمول ابداعی عوض شود مبتلایان به بیماری «یکدست» خواهی در این کشورها از تز یک کشور یک زبان عزیمت میکنند و به لزوم نابودی سایر زبان ها میرسند....
مقایسه متدهای خشن هیتلر با سیاست آسیملاسیون به نفع شیوه دوم تمام میشود. ظاهراً «کوره های فرهنگ سوزی» از انواع مشابه آن که برای سوختن آدمها به کار میرود، کمتر غیر انسانی است. این مقایسه خواه ناخواه آدمی را به یاد بحث های پیرامون بمب نوترونی و مقایسه آن با بمب اتمی می اندازد. کوهن مخترع بمب نوترونی با توجه به اینکه بمب ساخته وی تنها آدمها را میکشد و شهرها و ساختمان ها را برای استفاده مهاجمین سالم بر جای می گذارد، بمب ساخته خود را «مودب» نامیده بود. به این صورت سیاست آسیملاسیون هم نسبت به سیاست محو فیزیکی «مودب» به نظر میرسد. .... آسیملاسیون نیز روح قربانیان خود را کشته و جسم بی روح آنان را چون غنایمی در اختیار مهاجمان میگذارد تا برای دمیدن روح جدید(فارسی) بکارشان آید. .... یک کشور، یک فرقه اعتقادی نیست که از اعضای آن «اعتقاد» و «خلوص نیت» طلب شود یا یک ملت هم یک پادگان نیست که سربازان آن داخل یک اونیفورم واحد کرد ....
به مفهوم مورد نظر پانفارسها از «وحدت ملی» مورد نظر دقت کنید:
«ایده ال یا مطلوب اجتماعی ما حفظ و تکمیل وحدت ملی ایران نیست...منظور ما از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود...کرد و لر و قشقایی و عرب و ترک غیره باهم فرقی نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند.»
این سخنان از آن محمود افشار، یکی از مرشدان اعظم پانفارسیسم است. طرح ناظر بر ایجاد یک جامعه خالص و یکدست از یک کشور چند فرهنگی و چند زبانه چون ایران را نمیشود صریحتر از این بیان کرد... در این صورت باید هیتلر را پیشوا و پیغمبر این گونه «وحدت ملی» و کارادزیچ صرب و کوچریان ارمنی را امامام این طریقت ضد بشری محسوب کرد که هر کدام به طریقی در پی ساختن جوامع خالص (آلمانی، صرب، ارمنی) بوده و هستند.
ادامه: https://www.miyanali.com/MOGHAN25/97