فراموش کردم
رتبه کلی: 820


درباره من
پلاک های رقصان (MOHSEN660 )    

حتما بخونید بدردتون میخوره

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۹/۰۴ ساعت 20:41 بازدید کل: 486 بازدید امروز: 159
 

بیاتاقدریکدیگربدانیم


که تاناگه زیکدیگرنمانیم


بیاتامهربانی پیشه سازیم


به مشتی زرق وبرق خودرانبازیم


چه آمدبرسراقوام وخویشان


که گردیدجمعشان اینطورپریشان


چرافامیلهاازهم جدایند


چرادوستان رفیقان بیوفایند


چراخواهرزخواهرمیگریزد


برادربابرادرمیستیزد


چرادخترزمادرننگ دارد


پدربابچه هایش جنگ دارد


چرامهرومحبت کیمیاشد


همه دوستی رفاقتها ریا شد


نبینیم خنده ای برروی لبها


نه روزآرامشی داریم نه شبها


نه کس رالحظه ای آسوده بینی


به صدکارجمله راآلوده بینی


نه پولداررازپولش لذتی است


نه ناداررابه جایی عزتی هست


نه آسایش نه آرامش نه راحت


همه مشتاق یک آن استراحت


نبینی یکنفرراکه کسل نیست


پراست دلهاوجای درددل نیست


همه درگیرنوعی اضطرابند


چونفرین گشته دائم درعذابند


به خودآییدعزیزان راه کج شد...

ازاینروزندگانی هافلج شد


چومردم راعوض شدزندگانی


شده این زندگانی زنده مانی


همه چیزهست وروزخوش نبینیم


مدام سردرگریبان مینشینیم


بظاهرخانه هامان کاخ شاه است


درونش یک جهان اندوه وآه است


درودیوارهاکاشی وسنگ است


ولی هرخانه یک میدان جنگ است


تمام خیروبرکتهابرافتاد


طبیعت باشمامردم درافتاد


چرااینگونه شد؟ازمن کنیدگوش


شده مهرومحبتهافراموش


دگرازبذل وبخشش هااثرنیست


زانصاف ومروتهاخبرنیست


شده نایاب صفا ومهربانی


تعارفهاهمه سردوزبانی


عموجان،خاله جان دیگرنگوییم


برای مرگ هم درآرزوییم


یکی حج میرودسالی دوسه بار


کنارش خواهرش ناداروناچار


یکی باسودپولهای نزولی


رودمکه بامیدقبولی


یکی ازکربلاوشام گوید


برای فخربراقوام گوید


یکی نازدبه ماشین وبه باغش


یکی بادتکبردردماغش


یکی انگارازبینی فیل است..

زبس خودخواه ومغروروبخیل است


یکی وقتی به ماشینش سواراست


فقط مثل بتی از زهرماراست


چنان درغبغبش بادغروراست


که گویی ازنژاد سلم وتور است


تمام کارهاگشته ریائی


نجابت شدعوض بابی حیائی


بزرگترهاندارنداحترامی


به محتاجان نداریم اهتمامی


همه چسبیده جیب وکارخودرا


به فکرندتاببندندبارخودرا


کسی راباکسی کاری نباشد


اگرباری بود یاری نباشد


فقط دنبال نفع وکارخویشند


بفکرگرمی بازارخویشند


نه درفکرحلال ونه حرامند


همه دارندولی نعمت زوالند


برای پول درآرند چشم هم را


به هرگندی نمایندپرشکم را


زبس حرص وطمع درسینه دارند


مدام باهم چودشمن کینه دارند


شرف رامثل کالا میفروشند


برادرها برادر رابدوشند


هنوزبابا نمرده سردماغ است


سرمیراث،دعوا داغ داغ است


همه درعالمی دیگربگردند


عبوس ومسخ وبی احساس وسردند...

چنین مردم دگر خیری نبینند


اگر قارون شوند، باز هم همینند


خلاصه دوستان دانید چه کاریم


همگی بر خر شیطان سواریم


بیا تا راه دیگر پیش گیریم


سراغ از اصل و ذات خویش گیریم


بیا تا قدر یکدیگر بدانیم


غرور و کینه را از خود برانیم


بیا تا دست یکدیگر بگیریم


ضمانت نیست تا فردا نمیریم


در کوه خرابات یکی میر نشد


از مردن آدمی زمین سیر نشد


گفتم که به پیری برسم، توبه کنم

بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد؟

نظر فراموش نشه

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۰۶ - ۰۴:۰۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)