انا عرضنا الامانۀ علی السماوات والارض والجبال فابین ان یحملنا و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از حمل آن امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند و انسان آن را برداشت او بسیار ستمکار و نادان بود.
احزاب 72
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ** ** ** گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت ** ** ** با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید ** ** ** قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه ** ** ** چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد ** ** ** صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع ** ** ** آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب ** ** ** تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
حافظ شیرازی
تضمینی زیبا از ساعی حکیم از دیوان سوخته
مرحوم حاج میرزا احمد عابد ناوندی ملقب به حاج مرشد و متخلص به ساعی از حکما و آخرین باز ماندگان مردانی بود که روانی به گسترده بی پایانیها دارد.او در بازار تهران جنب مسجد جامع طباخی داشت و چون علاقه مند بود دیگران را سیر کند، هم با غذا و هم با پند و اندرز، به همین جهت به حاج مرشد لقب یافت.
آنچه به عنوان دیوان سوخته در کتابی جمع شده باقیمانده اشعار جناب مرشد چلویی از دیوان ساعی حکیم است که پس از آتش سوزی در محل کار ایشان بجای مانده است. و به همین جهت دیوان سوخته نام گرفته.
این شنیدم که یکی گفت که حافظ می گفت ** ** ** «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند»
کارمندان قضا و قدر و غیب و شهود ** ** ** «گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
چون ملائک خبر از کیفیت عشق نداشت ** ** ** «قرعه کار به نام من دیوانه زدند»
چون حسین اذن شهادت به علی اکبر داد ** ** ** «حوریان رقص کنان ساغر شکرانه زدند»
چون که قاسم ز عمو رخصت میدان بگرفت ** ** ** «نو عروسان چمن بر سر خود شانه زدند»