فراموش کردم
رتبه کلی: 5173


درباره من
رفتی؟
ب سلامت....
من خدا نیستم ک بگویم اگر صدبار توبه شکستی باز ای....انکه رفت ب حرمت انچه با خود برد حق بازگشت ندارد....رفتنت مردانه نبود....لااقل مرد باش و برنگرد...
خط زدن بر من پایان من نیست اغاز بی لیاقتیه توئه....همیشه بهترین ها برای من بوده و هست...اگر مال من نشوی بدون بهترین نبودی و نیستی...
این تو نیستی ک منو فراموش کردی...این منم ک ب یادم اجازه نمیدم حتی از حوالیه ذهنت بگذره....صحبت از فراموشی نیست صحبته لیاقته...محکم تر از اونیم ک
برای تنها نبودنم غرورمو برات بشکنم....احساس من قیمتی داشت ک تو برای پرداختنش فقیر بودی..
کیوکشین کاراته (MRAF1994 )    

عشق چیست...؟؟؟؟

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۲۳ ساعت 15:34 بازدید کل: 192 بازدید امروز: 190
 

عشق به معنای واقعی چیست و کدامین عشق است که اساس و بنیان خانواده با آن مستحکم‏تر می‏شود.؟ ۱ – نیازهای انسان به طور کلی دو دسته است: نیازهای مادّی و نیازهای معنوی. این نیازها، منشأ انگیزه‏ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آیدپاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایی انسان را فراهم آورده، او را به سوی مرزهای شکوفایی و کمال رهنمون می‏شود. یکی از مهم‏ترین نیازهای انسان، دستیابی به کمالات انسانی و درنتیجه، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوشش‏ها و بی‏قراری‏های انسان، برای رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمی‏شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزی یا کسی نیاز کمال طلبی‏اش را ارضا می‏کند یا وسیله دستیابی به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست می‏دارد و بدان عشق می‏ورزد؛ از این رو، محبت و عشق حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور نسبت به چیزی که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، پدید می‏آید. جاذبه‏های ادراکی همانند جاذبه‏های غیر ادراکی است؛ یعنی همان گونه که در موجودات مادّیِ فاقد شعور، نیروی جذب و انجذاب وجود دارد و آهن‏ربا آهن را جذب می‏کند، در موجودات ذی شعور نیز جذب و انجذاب وجود دارد؛ امّا جذب و انجذاب در موجودات ذی شعور، آگاهانه است و عنصر شناخت در آن نقشی مهم دارد. به همین دلیل جذب و انجداب در موجودات ذی شعور را جاذبه ادراکی می‏گویند؛ یعنی حقیقت این جاذبه را شناخت تشکیل می‏دهد؛ به عبارت دیگر، محبت و عشق ورزیدن معلول شناخت است. ممکن است بپرسید ملاک این جذب و انجذاب و محبت و عشق ورزیدن چیست؟ ملاک آن، سازگاری‏ای است که آن موجود با محب و عاشق دارد. انسان به چیزی محبت می‏ورزد که سازگاری آن را با وجود و نیازهای خود دریافته باشد. البتّه هر چه عنصر شناخت در این میان کم رنگ باشد، به همان میزان، ممکن است انسان دچار خطا شود و در تعیین مصداق محبوب و معشوقِ خود به بیراهه رود. مراتب محبت محبت؛ مراتبی دارد. کم‏ترین مرتبه آن، محبت‏های ظاهری و معمولی برآمده از اموری چون همانند شکل و رنگ و چهره اشخاص است. هنگامی که انسان ظاهر چیزی یا کسی را می‏بیند و آن را با خواسته‏های خویش متناسب می‏یابد، توجهش به او معطوف می‏گردد. در این‏جا فردِ دارای جمال، به واسطه جمال یا کمالش، جاذبه‏ای دارد که دل را متوجه خویش می‏سازد و کششی دارد که حواس و عواطف انسان را به سوی خود جلب می‏کند. مرتبه بالاتر و عالی محبت، جایی است که متعلق علاقه انسان، امور معنوی و غیر محسوس باشد؛ مانند این‏که انسان به وجود صفاتی مانند شجاعت، غیرت یا عدالت و سخاوت در وجود کسی پی‏برد. از آن‏جا که این صفات کمالی، مطلوب هر انسانی است و با فطرت کمال طلب انسان همخوانی دارد، جاذبه آن، دل انسان را متوجه خود می‏کند. هر چه معرفت انسان بیش‏تر شود، متعلق محبت انسان، کامل‏تر و ارزشمندتر می‏شود تا جایی که دل انسان به موجودی که منشأ همه کمالات و زیبایی‏ها است، توجّه می‏کند و عشق به معنای حقیقی و واقعی‏اش تحقق می‏یابد و انسان، به آفریدگار کمال و جمال دل می‏سپارد. این عشق نیز مراتبی دارد و هر کس به اندازه معرفتش به اسما و صفات الاهی از آن بهره می‏برد. عشقی که موجب استحکام خانواده می‏شود ارزش محبت‏هایی که بر شمردیم، به متعلق آن‏ها بستگی دارد. اگر متعلق محبت انسان، امور مادّی و جسمانی باشد، عمری کوتاه و گذرا و در نتیجه ارزش کم‏تر دارد؛ امّا اگر متعلق محبت انسان امور معنوی باشد، به دلیل دوام و استمرار آن، ارزش فزون‏تر خواهد داشت. از همین جا می‏توان دریافت: »عشق و محبتی که بنیان خانواده را مستحکم می‏کند، نباید صرفاً بر اساس امور شهوانی و خصوصیات ظاهری باشد«؛ زیرا این گونه امور در معرض خطر و زوالند و نمی‏توانند موجب استحکام و دوام خانواده شوند. عشقی موجب استحکام خانواده می‏شود که دارای این دو ویژگی مهم باشد: ۱ پشتوانه معرفتی. ۲ ریشه داشتن در نیازهای واقعی انسان به منظور فراهم ساختن زمینه کمال و بستن گذرگاه‏های شیطان. چنین عشقی هرگز کهنه نمی‏شود؛ با گذشت زمان رنگ نمی‏بازد و تا پایان عمر استمرار می‏یابد. بنابراین، آنچه مهم است، صبغه و رنگ این محبت است. اگر صبغه الاهی داشته باشد، در راستای همان محبت حقیقی قرار خواهد گرفت. پرسش دیگری که ممکن است به ذهن بیاید، این است که صبغه عشق و محبت خویش را چگونه دریابیم؟ از کجا بفهمیم این عشق و محبت جنبه شهوانی و حیوانی دارد یا عشق واقعی با صبغه الاهی است؟ اگر این محبت و علاقه هیچ گونه پشتوانه معرفتی ندارد و علاقه‏ای کور و بدون توجّه به معیارهای مهم ایمان، اعتقاد، اخلاقیات و امور معنوی است، می‏توان دریافت فقط جنبه حیوانی و شهوانی دارد؛ امّا اگر این محبت بر اساس آگاهی از ویژگی‏های اخلاقی و اعتقادی و معنوی باشد و با توجّه به جنبه‏های ظاهری فرد و حفظ پاکدامنی و نجابت، در جهت دستیابی به آرامش و فراهم ساختن زمینه‏های رشد و کمال پدید آمده، در واقع جاذبه‏ای ادارکی است نه کور و حیوانی. چگونه فرایند ازدواج را آغاز کنیم در پاسخ به بخش دوم پرسش‏تان که از چگونگی آشنایی و فرآیند ازدواج پرسیده بودید، باید بگوییم: اگر قصد دارید با کسی ازدواج کنید، پیش از این‏که محبت و علاقه‏اش را در دل جای دهید، باید در مورد او و ویژگی‏های شخصیتی‏اش – در حدی که برای ازدواج لازم است – شناخت داشته باشید؛ البتّه علاقه اولیه در حدی که انگیزه و محرک انسان برای فراهم آوردن زمینه‏های ازدواج باشد، در صورتی که شدت نیابد، اشکال ندارد. اگر این علاقه شدت پیدا کند، طبیعی است عقل را از عرصه انتخاب کنار خواهد راند و فرایند ازدواج را دچار مشکل خواهد کرد؛ زیرا »حبُّ الشَّی‏ءِ یُعمی و یُصِمّ«؛ یعنی دوستی هر چیزی باعث می‏شود انسان، کورکورانه در مقابل آن تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیم‏گیری نکند. محبتی که پشتوانه معرفتی نداشته باشد، بصیرت انسان را درباره فرد مورد نظر کاهش می‏دهد؛ در نتیجه از قدرت انتخاب می‏کاهد و ممکن است نتایج نامطلوب به ارمغان آورد. از این روی، عقل سلیم حکم می‏کند در امر مهمّی مانند ازدواج، مطالعه و تحقیق و نیز مشورت با کارشناسان و مشاوران مجرب انجام پذیرد. خوشبختانه پرسش شما گویای این حقیقت است که اهمیّت ازدواج را به خوبی دریافته‏اید و می‏خواهید از طریق مشاوره، بهترین راه‏ها را برگزینید. ما نیز فرصت را مغتنم شمرده، وظیفه خود می‏دانیم نکات لازم و مهم را خدمت شما ارائه دهیم. باشد که از طریق انتخاب همسری مناسب، در جهت رشد و تکامل خود گامی بلند بردارید و به سکونت و آرامش که فلسفه اصلی ازدواج است، دست یابید. خداوند بلند مرتبه، یکی از مهم‏ترین فایده‏های ازدواج را رسیدن به آرامش روانی می‏داند. «و مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها» (روم، آیه ۳۰). راهکارهای عملی و توصیه‏های لازم در گزینش همسر به نظر می‏آید، رعایت نکات زیر برای دستیابی به ازدواج موفق و همسر مناسب ضرورت دارد: ۱ بکوشید علاقه نخستین و پیش از خواستگاری را تا جایی که ممکن است کنترل کنید و پیش از طی مراحل بعدی، خود را به کسی وابسته نسازید؛ زیرا علاقه و وابستگی زیاد، مانع شناخت صحیح می‏شود. ۲ از هر گونه تماس )تلفنی، حضوری و نامه( پیش از اقدامات رسمی خودداری کنید. ۳ در نخستین اقدام، وضعیت و مشخصات فرد مورد نظر را با خانواده خود در میان گذارید و از دیدگاه‏های آنان آگاه شوید. ۴ در صورت توافق با خانواده، تحقیقات را به وسیله افراد مجرب و مورد اعتماد آغاز کنید. ۵ در صورتی که نتایج تحقیقات، فرد مورد نظر را مناسب نشان می‏دهد، به وسیله خانواده و افراد مجرب و مورد اعتماد، خواستگاری را آغاز کنید. ۶ در صورت پاسخ مثبت دختر و خانواده او، زمینه یک گفت‏وگوی طرفینی را با نظارت دو خانواده فراهم کنید تا با آرای یکدیگر درباره زندگی مشترک آشنا شوید. ۷ اگر در صحبت‏های اولیه همدیگر را پسندیدید و دیدگاه‏های یکدیگر را پذیرفتید، در مسیر زندگی مشترک گام نهید؟ در تمام این مراحل، توجّه و توکل به خداوند، راهنما و راهگشای شما خواهد بود. در پایان، خوشبختی و بهروزی شما را از خداوند متعال خواهانیم و کتاب‏های زیر را برای آگاهی بیش‏تر در این زمینه توصیه می‏کنیم:

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۲۳ - ۱۵:۳۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)