دوست داری بخندی یا نه؟

سر سفره نشسته بودیم بعد به گودزیلای خوانواده (ابجی ۶سالم) گفتم "نون" بده.. بعد از یکم فکر گفت :نیازار موری ک دانه کش است.. حالا "ت" بده.... ینی منو میگی...

همسایمون عطر مشهد سوغات آورده، منم ریختمش توی کولر
حال و هوای امامزاده گرفته خونمون، اصن یه فضای معنوی شده هااااااا
خلاصه گفتم که بگم نائب الزیاره همتون هستم

روزگارا که چنین سخت به من میگیری, با خبر باش, که خیلی داری سخت میگیری, والا?! مسخرشو دیگه در آورده

به حیف نون می گن چقدر شما زشتین!
حیف نون میگه :موقعی که کوچیک بودم تو بیمارستان منو عوض کردن!

دیشب میخواستم برم دستشویی. بابام از پشت صدام کرد گفت :بیا ببین این چیه تو چشم رفته؟ تا اومدم نیگا کنم منو هل داد خودش رفت دستشویی!

کشتی در حال غرق شدن بود که نا خدا فرمان خروج داد، مردها حمله کردن که برن، ناخدا گفت خجالت بکشید، زنها مقدمند!
زنها ضمن تشکر از ناخدا یکی یکی پیاده شدن، بعد ناخدا گفت آقایون حالا میتونید پیاده شید، کوسه ها به اندازه کافی سیر شدن!!!
به سلامتی همه آقایون

یارو میره سر قبر مختار میگه افرین مختار عجب فیلمی بازی کردی

اگه خیلی بارته...
واست گاری بگیرم

یه بار من دیر رسیدم خونه دیدم فک و فامیل دارن فیلم نگاه میکنن منم با صدای بلند گفتم سلام
یهو دیدم یکی تو فیلمه گفت سلام و زهر مار مرتیکه عوضی!!!!!
یعنی همه رو زمین پهن شدن از خنده