این متن داغونم کرد
باراول که دیدمش توکوچه بودیه لباس گل گلی تنش بودباموهای خرمایی اومدطرفم وگفت؛داداشی میای باهم بازی کنیم ؟؟؟بیادیگه،،،ازچشای نازش التماس میباریدخیلی کوچیک بودم امادلم لرزید!همون یه نگاه اول عاشقش شدم.چهار سال ازش بزرگتربودم قبول کردموباهاش بازی کردم!آخرش گفت:توبهترین داداش دنیایی!...
تاریخ درج:
۹۳/۰۹/۰۵ - ۱۵:۳۶ 13 نظر , 140
بازدید