فراموش کردم
رتبه کلی: 1189


درباره من
__̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡.__
بهرام صادقی (MahtabTarsa )    

زنها و طلا

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۴/۲۶ ساعت 23:47 بازدید کل: 424 بازدید امروز: 115
 

زن با عصبانیت پای تلفن : "این موقع شب کدوم گوری هستی؟!" مرد : عزیزم ، اون جواهر فروشی رو یادته ؟! یادته از یه انگشتر الماس خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم،اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم...؟! زن با صدای ملایم و خوشحالی : " آرررره عشقم..." ... . . . . مرد : من تو رستوران بغل دستیش دارم با دوستام شام میخورم!!!!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۴/۲۶ - ۲۳:۴۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)